یک غروب سرد در اسلامشهر
مریم گدا نیست
غروب جمعه.
اسلامشهر.
جلوی دیوار آجری بانک سپه.
دورتر از همهمه مغازه ها مریم روی آسفالت پیاده رو نشسته است. سه تکه مقوا زیرانداز او و سه بچه اش و یک روتختی موکتی کرم رنگ رواندازشان.
چهار نفری تنگ هم چسبیده اند زیر روتختی و تا توانسته اند لباس پوشیده اند، یعنی هرچه داشته اند به تن کشیده اند که بتوانند 7، 8 ساعت در سرما دوام بیاورند. بیش از سه ماه است که مریم هر روز می آید و جلوی دیوار آجری بانک سپه می نشیند. زبانم نمی گردد که بگویم گدایی می کند. نه چهره اش به گدا می ماند و نه رفتارش. 23ساله است با چشم و ابروی سیاه، سیاه سیاه و افتادگی گوشه لب هایش تمام اندوه صورتش را در خود جا داده است.
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.