آرشیو چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷، شماره ۳۹۰۵
جوان
۱۶
چشم انداز

انساندوستی تعطیل!

دکتر لئوبوسکالیا مترجم: تهمینه مهربانی

تازگی ها در دانشگاهی که ترجیح می دهم اسمش را نیاورم (چون اسباب آبروریزی است!)، تحقیق اجتماعی جالبی در زمینه ایثار و بخشش در میان دانشجویان انجام شد. از دانشجویان خواسته شد که هر کدام یک سکه ده سنتی بیاورند. بعد به آنها گفته شد که به تازگی در هندوستان طاعون آمده و قحطی شده و مردم واقعا به کمک نیاز دارند و شما اگر دوست دارید کمکی بکنید، سکه تان را داخل یک پاکت بگذارید و رویش بنویسید، «هندوستان». بعد هم چون این دانشجویان رشته علوم انسانی جز چهارتا محله این طرف و آن طرفشان را نمی شناسند و طبق فرهنگ رایج ما آمریکایی ها هیچ چیزی جزو business ما نیست مگر این که یک جوری به زندگی شخصی ما ربط داشته باشد، شخصا مجبور شدم برایشان توضیح بدهم که هندوستان کشوری است به اندازه یک کف دست! که از اینجا خیلی دور است و به خاطر همین است که دانشجویان رشته علوم انسانی، آنجا را نمی شناسند، وگرنه اگر همین جا بیخ گوشمان بود، می شناختند، کما این که خبر دارند که در مکزیک یا کوبا یا... چه خبر است! به هر حال گفتم که در آنجا چند تا حلبی آباد هست که مردمش نان ندارند بخورند و شرح مبسوطی درباره ضرورت انساندوستی و شعر معروف شاعر ایرانی که بنی آدم و... دادم. بعد از من یکی از دوستان آمد و در زمانی به اندازه یک صدم وقتی که من صرف انساندوستی کرده بودم، اعلام کرد که دستگاه کپی دانشکده هم خراب شده و فعلا پولی برای تعمیرش ندارند و در این فاصله، دانشجویانی که دوست دارند پولی که می دهند صرف تعمیر دستگاه کپی بشود، روی پاکت بنویسند، «دستگاه کپی.»

پاکت ها که جمع شدند، نتیجه، بخصوص از نظر پیشرفت علوم انسانی، بسیار شایان توجه بود. 80 درصد دانشجوها برای ماشین فتوکپی پول داده بودند!