آرشیو دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۷، شماره ۱۶۵۶
ورزش
۱۶

ماموریت غیرممکن در باشگاه انقلاب

تنها مساله یی که هنگام حضور در مسابقات انتخابی تیم ملی گلف دختران انتظارش را نداشتم، تصمیم عجیب حراست مجموعه ورزشی انقلاب برای کنترل خبرنگاران و روش عجیب ترشان برای اجرای این تصمیم بود. بعد از آنکه فهمیدم برای آنکه اجازه داشته باشم این بازی ها را از نزدیک ببینم، باید با حراست مجموعه ورزشی انقلاب هماهنگ کرده باشم، کارت خبرنگاری ام که از سوی حراست سازمان تربیت بدنی صادر شده، چند بار مورد بررسی نیروهای حراست مجموعه قرار گرفت و نهایتا هم فهمیدم در تمام مدت حضورم در زمین گلف یکی از ماموران من را همراهی خواهد کرد، اما این تمام ماجرا نبود. ماموری که همراهم شده بود و زمین گلف را با من بالاو پایین می کرد، ورق و خودکار همراهش بود و توضیح داد وظیفه دارد تمام سوالات من از ورزشکاران و پاسخ های آنان را یادداشت کند. حتی بعد از آنکه حدود نیم ساعت من را در زمین های گلف گم کرد، کاملا جدی درخواست کرد صادقانه بگویم در این مدت با چه کسانی صحبت کرده ام. ماموریت غیرممکن مامور حتی دامن مصطفی شهرکی را هم گرفت و او بعد از خوش و بش کوتاه با دخترش که در جمع شرکت کنندگان بود، مورد سوال قرار گرفت: «می شود بگویید به او چه گفتید؟،»

اگرچه سعی کردم از غفلت های لحظه یی او به خوبی استفاده کنم اما حقیقت این است که حضور فرد سومی که با نگاه پلیسی به همه چیز نگاه می کند، اشتیاقم را حتی برای گپی دوستانه با ملی پوشان از بین برد. با این حال حتی نتوانستم دلیل اتخاذ این تصمیم غیرمنطقی حراست مجموعه ورزشی انقلاب را متوجه شوم و ماموری که همراهم بود تنها به این جمله اکتفا کرد: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها،» او حتی تصور من را در قبال وظیفه نیروهای حراست تغییر داد: «وظیفه مامور حراست این است که...»