آرشیو سه‌شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۷، شماره ۴۰۴۳
فرهنگ ادب و پایداری
۱۳

مادر و مرد جوان

فرید قدمی

آنچه در نگاه نخست چشم های مرا به خود می خواند، گوشه لب های مادر است که چادرش را با آن نگه داشته و در حال بستن پیشانی بندی با نقش «الله» بر پیشانی مرد جوان است. حضور «مادر» در عکس، بیش از هر چیز، ذهن مرا مشغول می کند. حضور او در عکس، حضوری یگانه است. او یگانه «زن» حاضر در عکس است. موجودی یکتا است و حضور مرد جوان تنها به واسطه اوست که معنا می یابد. خبری از خواهران و یا همسر مرد جوان نیست. نگاه زن، به دندان گرفتن چادرش و حالت دست هایش، نشان از دقت او در بستن پیشانی بند مرد جوان است.

زن در اساطیر ایرانی، همواره اسطوره زایش بوده است و از این رو با «زمین» همواره در قرابتی آشکار بوده است. نوع پوشش زن و چهره او، قلمرو جغرافیایی عکس را محدود می کند و «زن» در اینجا حضوری نه به نیابت از «زمین مادر»، که به نیابت از «مام وطن» دارد. حضور «زن» در عکس،نشان از حضور غیاب مند مفهوم «وطن» دارد. این «وطن» است که آنچنان با وسواس در حال بستن پیشانی بند فرزند خویش است. نگاه مضطرب زن (وطن) حاکی از خطری است که او را تهدید می کند و نگاه تنگ رو به پائین مرد جوان نیز حاکی از شتاب او برای رفتن است. حضور غیاب مند وطن به واسطه جلوه تصویر مادر است که تجلی می یابد و این نیستی امر غایب است که حضور حاضران را معنامند می کند.

زن (وطن) با وسواس و دقتی تمام در کار بستن پیشانی بند منقش به کلمه «الله» بر پیشانی مرد جوان است ‎/

پس نه تنها حریم وطن (مادر) که جایگاه مذهب (نام پدر) مرد جوان است که در خطر است. شتاب مرد جوان از چه روست او به دفاع از وطن و مذهبش می رود.