آرشیو سه‌شنبه ۱۷‌شهریور ۱۳۸۸، شماره ۱۹۴۵۷
مدرسه
۹

به مناسبت شهادت حضرت علی(ع) آسمان اشک می ریزد امشب

شب قدر نزدیک است. چه بگویم خدای من؟ چه کلماتی را برزبان جاری کنم تا این شب قدر هم مثل سال های قبل بگذرد. چه خواسته هایی را از تو بخواهم که بعد برآورده کنی؟ نه... عادلانه نیست که خواسته های نفسانی خود را اول بگوییم بعد... اصلا خواسته ها در دعا و نیایش معنایی ندارند. مهم عشق به توست. اشک ریختن برای توست. آسمان غمگین است. نوشته ها شیون می کنند و آهنگ ناقوس دیگر به گوش نمی رسد. دلیلش را می دانم. غم انگیز است امشب. به این شب که فکر می کنم بغضش راه گلویم را می بندد و نفس هایم با حرارت خارج می شوند. وقت برای گریه است. خالی کردن غم ها و گناه از تن خسته شستن. من امشب غصه دارم، برای تو، ای امیرالمومنین(ع). حالاذره ذره غصه ات را به کام دلم می کشم. غمت، غم قلبت خنجر زهرآگین بر قلبم وارد می کند چون ذره ذره آب شدنت را باور دارم و همچنین غمت را مثل یک شمع. از این سوختن قرن هامی گذرد اما آسمان هنوز دلتنگ حضور قدم های توست. فرشته ها اشک می ریزند. تو غریبانه رفتی آن شب که شهادت خدا را لبیک گفتی. شقایق ها همه مردند. آسمان باریدن گرفت تا شاید شدت اشک های زینب پنهان بماند. سخت است باور ازدست دادن بزرگ مرد و سروری مثل تو، ای امیر بزرگ. پس بر تو صبر باد ای زینب. بهشت بر تو گوارا باد ای علی(ع) و عظمت الهی بر تو سایه افکند. باشد تا شفیعی باشی برای ما در قیامت.

حمیده بقالی- 15ساله