آرشیو سه‌شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸، شماره ۶۸۲۶
اندیشه
۱۸

کسب مناصب حکومتی بهواسطه امتیازات طبقاتی

آریستوکراسی و حکومت اشراف

دکتر محمد قربانی گلشن آبادی

اصطلاح آریستوکراسی (Aristocracy) یا اشراف سالاری از ریشه یونانی aristos به معنی اشراف و kratia به معنی حکومت، اخذ شده است. آریستوکراسی که به معنای برتری بر اساس وراثت و شرف خونی است، را می توان به “اشراف سالاری” یا “حکومت اشراف” نیز ترجمه کرد.

در فلسفه سیاسی یونان “آریستوکراسی” به معنای حکومت کسانی است که به کمال انسانی از همه نزدیک تر هستند. ارسطو، فیلسوف یونان باستان در اثر معروف خود با نام “رساله سیاست” و افلاطون، دیگر حکیم یونان باستان در “رساله جمهوریت” برای یافتن معیار شناسایی شایسته ترین افراد برای حکومت بسیار کوشیده اند. ارسطو بهترین گونه های حکومت را پادشاهی، آریستوکراسی و حکومت قانونی می داند. ارسطو میان آریستوکراسی و اولیگارشی به این صورت فرق می گذاشت که “گزینش بر اساس ثروت، اولیگارشی است و گزینش بر اساس فضیلت، آریستوکراسی”. اما از روزگاران قدیم، آریستوکراسی کما بیش همواره با اولیگارشی به یک معنا بوده است، چنان که کارتاژ و ونیز را آریستوکراسی های بزرگ ثروت میخواندند.

در عرف، حکومتی را آریستوکراتیک می خوانند که قدرت دولت در آن مطلق و در دست طبقه ممتاز باشد و آن طبقه، حاکمیت را از راه وراثت و امتیاز های طبقه ای در دست خود گرفته باشد و دیگر طبقات را در دسترسی به مناصب حکومتی هیچ گونه راهی نباشد.

نوع کامل این گونه نظام سیاسی را در ایران پیش از اسلام و اروپای قرون وسطا می توانیم مشاهده نماییم.

این نوع حکومت امروزه در کمتر جایی از جهان کنونی دیده می شود و در اغلب موارد جای خود را به دیکتاتوری های اولیگارشیک جدید سپرده است.

در فلسفه سیاسی چین باستان، بویژه در فلسفه کنفوسیوس نیز توجه خاصی به اشراف سالاری، به عنوان بهترین نوع حکومت، دیده می شود.