آرشیو دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۸، شماره ۶۸۸۰
سیاسی
۲

حدیث نفس

دکتر سید مرتضی نبوی

ای نفس! چرا اینقدر مضطرب، آشفته و پریشانی؟ اگر بگویم چند تا از کشتی هایت غرق شده که آهی در بساط نداری تا با ناله سودا کنی. چه چیز در بساط داری که اگر از دست بدهی به خاطر آن نگران و سراسیمه خواهی شد؟ مگر نه جان تو و آنچه در دست داری از آن خداست و در قبضه قدرت و مالکیت اوست؟ مگر علی (ع) در مناجات خود با خدا نمی گفت: مولای من تو زنده ای، من میت، تو بی نیازی، من فقیر، تو مالکی، من مملوک، تو باقی و پابرجایی، من فانی و زایل.

ای نفس! هر چه تو فقیر، ضعیف، فانی، بیچاره و مفلوکی، الله (خدای) هستی بخش غنی، قادر، باقی، توانا، حکیم و علیم است و هرچه اراده کند، انجام می دهد.

حالاای نفس «آرامش» را با تمام وجود احساس نمی کنی؟ آیا اگر فتنه ها از هر سو تو را فراگیرد، سکون و آرامش تو به هم خواهد خورد؟ ! مگر سرنخ کارها از دست خدا خارج شده است؟ ! مگر اتفاقی می افتد که در محضر خدا نباشد؟ مگر برگی از درخت بدون علم خدا فرو می افتد؟ مگر عذاب الهی درکمین منافقان، مشرکان و کافران نیست؟ آیات اول تا هفتم سوره فتح را یک بار با چشم دل مرور کن. ببین آیا می شود آرامش را وسط معرکه ها و فتنه ها تجربه کرد یا نه؟

(اوست خدایی که آرامش و وقار را بر دلهای مومنان نازل کرد تا بریقین و ایمانشان بیفزاید و کاملتر از آنکه بودندگرداند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا دانای حکیم است. فتح 4-)