آرشیو شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹، شماره ۱۹۸۱۶
اخبار کشور
۲
به جای گفت و شنود

غروب غمزده

امروز با سالروز شهادت مولایمان امام سجاد علیه السلام همزمان است و این ستون تاب آن ندارد که نوشته ای بیرون از یاد او را در خود جای دهد. از این روی سروده ای در سوگ عاشورائیان را که گویی زبان حال آن امام بزرگوار است به روال همیشگی این ستون ترجیح می دهیم:

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست هایم ولی بی رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

«قل اعوذ برب الفلق» بود

گفتی: آیا کسی یار من نیست؟

قفل بر دست و دندان من بود

لحظه ای تب امانم نمی داد

بی تو آن خیمه زندان من بود

کاش می شد که من هم بیایم

در سپاهت علمدار باشم

کاش تقدیرم از من نمی خواست

تا که در خیمه بیمار باشم

ماندم و در غروبی نفسگیر

روی آن نیزه دیدم سرت را

ماندم و از زمین جمع کردم

پاره های تن اکبرت را

ماندم و تا ابد دادم از کف

طاقت و تاب بعد از اباالفضل

ماندم و ماند کابوس یک عمر

خوردن آب بعد از اباالفضل

ماندم و بغض سنگین زینب

تا ابد حلقه زد بر گلویم

ماندم و دیدم افتاده در خاک

قاسم آن یادگار عمویم

گفتم ای کاش کابوس باشد

گفتم این صحنه شاید خیالی است

یادم از طفل شش ماهه آمد

یادم آمد که گهواره خالی است

پیش چشمم تو را سر بریدند

دست هایم ولی بی رمق بود

بر زبانم در آن لحظه جاری

«قل اعوذ برب الفلق» بود.