آرشیو شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹، شماره ۱۹۸۱۶
ادب و هنر
۱۰

تکلیف آب

قنبر یوسفی

هنوز هم

- تا همیشه-

آسمان به خود ندید

چنان آفتابی

و مکاشفه عطش

نگنجید

در باور هیچ آبی

پیش از طلوع تو

آسمان

- با همه بلندی اش-

چیزی کم داشت

و گودال

این همه به خود باوری نرسیده بود

و پیش از برادرت

خلائی بود

در ذهن آب ها

¤

راستی

چه یلدایی می ماند

یال ذو الجناح

اگر بر نیزه

طلوع نمی کردی

کربلا

گرم تر از ظهر خونت

به خویش ندید

و هیچ کس

مثل عباس

داغ تشنگی را

بر دل هیچ رودی نگذاشت

و هیچ کس

آنچنان

برای آبرو

دست از آب نشسته بود

و پس از آن بود

که تکلیف آب روشن شد

و تکلیف «وارثان آب و خرد و روشنی»

اما ببخش

اگر هنوز هم برای تو

شعری سروده نشد

و سروده نخواهد شد

- تا همیشه...-