آرشیو دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰، شماره ۴۷۵۸
اندیشه
۲۲

انسان «تکلیف آگاه»

علم آینده پژوهی علمی فعال و کاربردی است، نه وسیله ای برای تفاخر در دست روشنفکران. به قول یکی از آینده پژوهان «اگر قرار است انسان شایسته ای باشیم، ناگزیر باید آینده پژوه شایسته ای باشیم.» چراکه آنکه درک درستی از آینده ندارد، «تکلیف آگاه» نیست و نمی داند که باید چه گامی برای آیندگان بردارد. چنین آدمی - حتی اگر حسن نیت داشته باشد – تصمیم ها و اعمالش جاهلانه و مخاطره آمیز خواهد بود، شاید به ساختن آینده کمک کند و شاید هم دقیقا ضد آینده باشد.

آینده پژوهی در واقع «علم مقصدشناسی و جهت یابی» است؛ کجا باید برویم، چطور باید برویم و چه مسیر یا مسیرهایی را برگزینیم تا به مقصد عالی خود برسیم؟ جامعه شناسان آن را ابزار «هدایت اجتماعی» می دانند چرا که به کمک این دانش می توان جامعه را به سمت و سوهای مطلوب هدایت کرد البته عکس آن هم وجود دارد! تصویرهای غلط، نارسا و یا گمراه کننده از آینده می تواند جامعه را به عقب ببرد. بسیاری از تصویرهایی که امریکایی ها از آینده ارائه می دهند تصویرهای گمراه کننده اند.

اما چرا علم آینده پژوهی در قرون گذشته به این شکل توسعه نیافته بود؟

تا اوایل قرن بیستم که هنوز کوره انقلاب صنعتی به اندازه کافی داغ نشده بود اوضاع دنیا در 4 یا 5 نسل و بلکه بیشتر تغییر نمی کرد. نوه ها می توانستند کم و بیش همان فضایی را تجربه کنند که پدربزرگ ها تجربه کرده بودند. تقریبا همه چیز ایستا بود و گذشته و آینده در یک امتداد و شبیه به هم بودند. بنابراین می شد از تجربه های گذشته برای زندگی بهینه در آینده نیز استفاده نمود. لذا باور داشتند که «گذشته چراغ راه آینده است.»

اما پیشرفت های سرسام آور علم و فناوری و کار بست اجتماعی آنها قضیه را به کلی تغییر داد. حالادر ظرف یک نسل، دنیا چنان تغییر می کند که تصورش را هم نمی کردید. شیوه زندگی که هیچ حتی جغرافیای جهان نسبت به چهار دهه گذشته به کلی متفاوت شده است. در چنین وضعیت پویایی دیگر آموخته ها و تجارب گذشته کمک چندانی به ساختن آینده نمی کنند. حالاباید بگوییم که «آینده چراغ راه آینده است» و آینده پژوهی تصویر روشنی از آینده به ما می دهد.