آرشیو چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰، شماره ۷۲۴۵
شعر و ادب
۱۹

سنگ صبور

سعیده اصلاحی

هی دور می شوی و صدایت نمی رسد

دست دراز جاده به پایت نمی رسد

هی سنگ روی سنگ، ببین مات مانده است

کوهی که میخکوب تماشات، مانده است

من بی تو ایستاده ام و ماه نقره کوب

باسایه های تیره، فرورفته در غروب

بعد از تو هر چه روز شب آلود، مال من

تنها گلوی یخ زده رود، مال من

کم کم تمام می شوم و ناامیدتر

این جاده کش می آید و

تو ناپدیدتر...

روزی از این مسیر، کسی رفت و دور شد

جا مانده کوه عاشق و

«سنگ صبور» شد