آرشیو سه‌شنبه ۱۵‌شهریور ۱۳۹۰، شماره ۲۲۵۳
صفحه آخر
۱۶
پستچی

الحق عنوان ناچسب و مزخرفی است

30 آبان 1350| اما بعد! اهم اخبار دارالخلافه در این دو هفته یکی نمایشگاه چهارتن آل قلم بود: دهخدا، هدایت، آل احمد، بهرنگی. به همت دانشگاه تهران دامت سخاوت والبرکاته! ولی خوب، تا همین جا هم غنیمت است. از این نظر که تشکیل همچو نمایشگاهی، آن هم در یک محیط عبوس دانشگاهی نه تنها بی سابقه است، که یک حرکت انقلابی در آن فضای نم کشیده آکادمیک نیز محسوب می شود. و بسا که مضمون به دست نسناسان نیز می دهد. و بسا که مایه دردسر نیز هست. چرا که اساتید ما هنوز به ادبیات معاصر رو نشان نمی دهند که هیچ، پاش بیفتد به روش قداره هم می کشند. با این حساب کفش و کلاهی کردیم و یک صبح به آستان آن ماندگاران اهل قلم رفتیم- فورا بگویم که تا اینجاش فقط یک سر قضیه بود، که سر گنده اش زیر لحاف است!

در همان چرخ اول یک نکته بر ما عیان شد: اینکه مسوولان امر یا کمی بی ذوق تشریف داشتند یا خیلی باقریحه! که ما در مراتب احترام شق ثانی را پذیرفتیم و پیش خودمان گفتیم بانیان همچو نمایشگاهی که بی سلیقه نمی شوند! ولی از آنجایی که در این روزگار کج آیین هیچ واقعه یی اتفاقی نیست، و هر وضعیتی معنی نهایی خود را در قفا یدک می کشد، ناچاریم حتی عنوان زیرکانه نمایشگاه را نیز تفسیر کنیم: «از چرند و پرند تا زن زیادی» هیم! یعنی چه؟ چه خواسته اند بگویند؟ همچو عنوانی به شهادت کاغذی که دست مان دادند (بروشور) بیانگر کدام واقعیت است؟ صحه گذارنده است بر تکامل یک نثر؟ که پس در همان خط سیر تکلیف هدایت چه می شود؟ (و تازه چرا «زن زیادی» و نه مثلا «مدیر مدرسه»؟) یا اینکه می خواهند جامعیت ادب معاصر را از بدو الی ختم بر مدار آثار آن زنده یادان رقم بزنند؟ که پس صمد «اوت» می شود! یا اینکه نظر فقط به تاریخ داشته اند، از صدر مشروطه تا مثلا 1331، که این هم وافی به مقصود و مقطع معنی داری نیست. یا اینکه نه، اصلا مجذوب زیبایی ترکیب شده اند، که الحق عنوان ناچسب و مزخرفی است. مگر آنکه فرض را بر جهالت مشکوکی بگذاریم که حتی در این مراسم تجلیل می خواهد تن آن خفتگان خاک را در گور بلرزاند. هیم! از «چرند و پرند» تا «زن زیادی»!- گرفتی؟

از کتاب نامه های همشهری، اکبر رادی، نشر قطره، 1388، صص 93 و 94