تقدیم به همه پدران و مادران شهدا راز اشک های گرم پیرمرد
گمانم محرم 2 سال پیش بود که شب حضرت علی اکبر، یعنی روز هشتم محرم و شب نهم، رفته بودم مسجد جوادالائمه در محله 13 متری حاجیان. وسط روضه رسیدم. چراغ مسجد خاموش بود و بساط اشک، روشن. در میان آن همه اشک، اما اشک های یک پیرمرد، بسی بلندبالابود. معلوم بود که با شانه های لرزان دارد گریه می کند؛ آنهم چه گریه ای، بلند بلند! چیزی طول نکشید که روضه تمام شد و چراغ مسجد روشن شد، اما پیرمرد موسپید هنوز داشت با صدای بلند اشک می ریخت. پهنای صورتش شده بود خیس اشک. دل همه را داشت می لرزاند، گریه های ناتمام پیرمرد. جماعتی رفتند آرامش کنند. دقایقی بعد، همین که پیرمرد از جایش بلند شد و به آنجایی که من نشسته بودم،
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.