آرشیو دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰، شماره ۵۰۲۷
ادبیات داستانی
۱۹

ورود رمان به ایران و بومی سازی آن

بومی سازی اتفاقی بود که در مورد رمان در کشور ما افتاد و از این جهت است که می گویم رمان به آن شکل کاملا غربی اش وارد ایران نشد. زمانی که رمان های مشهور جهان وارد کشور شدند؛ در زمان ترجمه به بومی سازی آنها بشدت توجه می شد. این از این جهت بود که در کشور شرایط طوری نبود که رمان ها به همان صورتی که نوشته شده بود ترجمه شوند و به نوعی می توان گفت که این بومی سازی کاری هوشمندانه به شمار می آمد. از جمله این آثار می توان به «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» اثر جیمز موریه اشاره کرد. زمانی که میرزا حبیب اصفهانی به ترجمه آن دست زد در عثمانی و خارج از ایران زندگی می کرد. او ترجمه ای که از این اثر ارائه داد به کلی با نسخه انگلیسی اش متفاوت بود. در ترجمه این اثر اشعاری گنجانده شده که به هیچوجه در اصل آن نیست تا جایی که این اثر بیش از آن که ترجمه به حساب آید اقتباس به شمار می آید. این اتفاقی است که در ترجمه تمام رمان ها و حتی کتاب های تاریخی آن زمان رخ داده است.

همان گونه که اشاره شد این آثار بیش از آن که ترجمه مستقیم باشند اقتباس و ترجمه آزاد به شمار می آیند. انتقاد از ویژگی های رمان است که در دوره بازگشت ادبی جایی برای آن وجود ندارد. این تحولی است که در دوره بیداری با آن روبه رو می شویم. اصلا همین ویژگی است که مردم را به رمان جذب می کند.

اگر سری به کتابخانه ملی بزنید و آن رمان هایی که نسخه های خطی یا چاپ سنگی شان هنوز موجود است را بررسی کنید متوجه خواهید شد با ترجمه های خود تفاوت بسیار دارند. حتی «هزار و یک شب» که همان «هزار افسانه» دوره ساسانی است به مرور با مسائلی درآمیخته و حتی زمانی به عربی درمی آید. همین شاهکار داستانی زمانی که به دوره قاجار می رسد، سروش اسلامی برای آن شعر می سازد یا دیگران آن را به حال و هوا و لحن دوره قاجار آراسته می کنند.