در طول راه از شهرهای زیادی عبور کردیم. جاده های جنگلی و سر سبز، جاده های خشک و بیابانی، جاده های کوهستانی و خلاصه هر نوع جاده ای را در سر راهمان دیدیم. خیلی زیبا و جالب بودند. اما وقتی به جنوب رسیدیم با تعجب دیدیم که همه جا گرم و خشک است و بیشتر درختانی که دیده می شود از نوع درختان نخل است.

پسر عمویم گفت: «کاش همان شمال را می رفتیم. آن جا سبز تر بود! »

پیرمردی که نزدیک ما نشسته بود لبخندی زد و به پسر عمویم گفت: «این حرف را نزن پسرم! اگر شمال بهشت زمین است، اینجا بهشت آسمان است. اگر زمین های شمال با آب باران خدا آباد شده، اینجا با خون یاران خدا آزاد شده است. »

داشتیم به حرف های پیر مرد فکر می کردیم که ناگهان رئیس کاروان رو به مسافران گفت: » زائران عزیز! اولین جایی که می رویم شلمچه است...

این بخشی از داستان «عطر شلمچه» از کتاب «قول کبوتر ها» مجموعه ی «قصه های زندگی» است که به تازگی توسط موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت منتشر شده است.

این کتاب نوشته شیوا سلامت است و تصویرگری آن بر عهده ی علی نامور و مرتضی امین بوده است.این کتاب مجموعه چند داستان برای کودکان است با عنوان هایی چون: «مهم فرمانده بودن نیست»، «قول کبوتر ها»، «چه کسی قوی تر است»، «صدای دعوت خدا»، «عطر شلمچه»، «چه کسی برنده است»، «دروغ شکلاتی»، «زود قهر نکن» و «با لباس مدرسه» داستان های این کتاب درون مایه های مختلفی دارد و به مسایل مذهبی و ملی می پردازد. مخاطب مجموعه ی «قصه های زندگی» گروه سنی (ب) و (ج) هستند.

کتاب 48 صفحه ای «قول کبوتر ها» با شمارگان سه هزار نسخه و به بهای دو هزار تومان وارد بازار شده است.