آرشیو دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱، شماره ۷۷۰۲
گفتگو
۱۵

وحدت یا اختلاف قوا؟

از دیر باز مسئله ایجاد هماهنگی و تقویت همکاری ها میان قوا در نظام های سیاسی مورد توجه بوده است. همواره در نظریه اصل تفکیک قوا این ایده مطرح گشته است که سه قوه ضمن داشتن استقلال باید دارای هماهنگی باشند و اقدام به خنثی سازی اقدام های هم نکنند. قوا باید در یک جهت و در یک راستا حرکت کنند و کشور را به سوی جلو پیش برند ضمن آنکه نباید در کار هم نیز دخالت کنند. استقلال یا تفکیک قوا (Separation Of Powers) از جمله مفاهیم بنیادین پذیرفته شده و پیاده سازی شده در سازماندهی کلان بسیاری از نظام های حکومتی دنیای امروزاست.امروزه کمتر در مورد ضرورت این نظریه تردیدی ابراز می شود، بلکه مباحث بیشتر در مورد چگونگی پیاده سازی آن برای جلوگیری از تمرکز قدرت و افزایش کارآمدی نظام های حکومتی است.

نظریه پردازان علوم سیاسی بر این باورند که تنها قدرت می تواند بر توسن بادپای قدرت لگام زند و از همین روست که از دیرباز موضوع تمرکز زدایی از قدرت و تشکیل قوای مستقل از هم مطرح بوده است. از همین رو برخی از صاحب نظران پس از منتسکیو که نظریه پرداز اصلی تفکیک قوا به حساب می آید سعی کردند درصدد تقویت تعامل و هماهنگی سازنده و پیشرونده میان قوای تفکیک شده برایند. صاحب نظرانی مانند بن ژامن کنستان معتقدند نظریه تفکیک قوا بدون «قوه تعدیل کننده» برای ایجاد وحدت و هماهنگی میان قوا چالش زاست. وی معتقد است در نظام هایی سیاسی که از تفکیک قوا بهره می برند باید رئیس کشوری وجود داشته باشد تا بتواند چالش های بین قوا را به نفع مصلحت عام حل و فصل نماید.