آرشیو سه‌شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲، شماره ۲۹۱۸
تاریخ و اقتصاد
۳۱
نامه ها و نکته ها

هم ولیعهد هم مستمند!

گروه تاریخ اقتصاد- اولین داستانی که درباره خوی و خصلت جبلی والاحضرت (محمد علی میرزا ولیعهد ایران) پس از ورودشان به تهران شنیدم این بود که شاهزاده در حین استحمام در کاخ سلطنتی، موقعی که وارد خزانه حمام می شده پایش لغزیده و به زمین خورده بوده است.

با اینکه عوارض ناشی از این تصادف خیلی جزئی بوده و از یک خراش مختصر تجاوز نمی کرده است، درباریان چاپلوس که فرصت را برای تقرب به این خورشید طالع سریر سلطنت مغتنم می دیده اند، فورا شروع به جمع آوری صدقه به شکرانه دفع بلااز وجود والاحضرت کرده بودند و وجوه گردآوری شده قرار بوده است بعدا میان مساجد، تکایا، و مستمندان پایتخت توزیع شود. به قراری که از راویان موثق شنیدم، هریک از اعضای دربار سلطنتی به فراخور امکان خود پولی به این صندوق اعانه پرداخت کرده بود، به طوری که مجموع پرداختی ها سر به رقمی هنگفت می زده است. هنگامی که صدقه درباریان را در خورجین بزرگ به حضور ادیب السلطنه می آورند تا از ایشان کسب تکلیف کنند که وجوه جمع آوری شده به کدام یک از مساجد یا بقاع متبرک باید فرستاده شود، یا اینکه اگر نظر شاهزاده بر این تعلق گرفته که همه آن پول ها میان فقرا و مستمندان تقسیم شود نام و محل گیرندگان را شخصا تعیین فرمایند، والاحضرت به محض دیدن خورجین ضخیم پول، تکلیف همگان را در جمله ای کوتاه روشن و امر صادر می فرمایند که: «... شما کاری نداشته باشید. همه این پول ها را در اختیار من بگذارید تا خودم به نحو مقتضی ترتیبش را بدهم که در کجا باید مصرف شود و مطمئن باشید که همه آنها در محلی که بیشترین احتیاج را به این وجوه دارد خرج خواهد شد...» و لااقل این مضمون روایتی بود که من شنیدم.

بنا به شایعاتی که در تهران رواج داشت، پس از آنکه خورجین را تمام و کمال تسلیم ولیعهد کرده بودند، دیگر کسی چیزی درباره اش نشنیده بود. اما اطرافیان والاحضرت متفق القول بودند که معظم له خودرا برای دریافت آن شکرانه مناسب تر و مستحق تر از همه تشخیص می داده؛ زیرا با آن حرص و ولع جبلی که خداوند در وجودش به ودیعه نهاده بود تقریبا امکان نداشت دیناری از آن پول ها به «مصارف غیر لازم» برسد و مثلانصیب فقرا یا مستمندان تهران شود.

منبع: خاطرات سیاسی سرآرتورهاردینگ، ترجمه دکتر جواد شیخ الاسلامی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.