آرشیو یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳، شماره ۲۹۶۹
حوادث
۱۴

چشم های خیره به ماه

مهشید مجلسی
دیروز خواندید:

جسدی در زمینی خاکی پیش پای کارگری که آخر شب داشت به خانه برمی گشت هویدا شد. کارگر سراسیمه باجه تلفنی پیدا و پلیس را خبرکرد. ماموران کلانتری... می دانستند که همیشه خبرهای کشف جسد حوالی جاده... درست است. جسد متعلق به زنی جوان بود، صورتی گرد و سفید داشت و موهایی مشکی. لباس هایش نشان می داد لباس خانه بوده است.

ادامه ماجرا:

ماموران کلانتری خودرو را به گونه یی پارک کرده بودند که نور چراغ ها محدوده جسد را روشن کند. تیمی دیگر از ماموران آمدند. آنها چند سه پایه گذاشتند و نورافکن روشن کردند. دو خودروی سواری هم بعد از آنها رسیدند. بازپرس کشیک قتل و کارآگاه ویژه رسیدگی به قتل هر دو با هم رسیدند. گزارش اولیه ماموران نشان می داد که مقتول از ناحیه شکم و پهلو مجروح شده بوده. ماموری صدا کرد جناب سروان اینجا یک کیف هست. سروان جمالی، افسرکشیک قتل بود. دستور داد خودروهای پلیس رو به اطراف تغییر مکان دهند تا بتوانند بهتر ببینند. یک کیف مشکی زنانه بود. ماموران در صحنه جرم کیف را بازکردند و گشتند. هیچ چیزی که بشود از آن فهمید هویت صاحب کیف چیست در آن نبود. کارآگاه جمالی به بقیه ماموران دستور داد اطراف را به صورت دشتبانی بگردند تا هیچ نقطه یی از دست شان در نرود. خودش اما برگشت سروقت جسد. دستکش به دست کرد نگاهی به ناخن های مقتول انداخت. دست مقتول را کمی بالاگرفت تا بتواند زیر نور بهتر ببیند. زیرناخن ها می شد چیزی دید اما همه ناخن ها سالم بودند. مثل اینکه به چیزی چنگ انداخته باشد. تیم پزشکی قانونی هم رسید. آنها شروع به معاینه جسد کردند. همان اول تکنسینی که داشت جسد را وارسی می کرد، گفت جای سه ضربه جسمی مثل چاقو روی پهلو و ناحیه چپ شکم هست. کارآگاه پرسید زمان مرگ را می شود تخمین زد؟ او پاسخ داد هنوز نه ولی معلوم است که اینجا کشته نشده، چون هیچ خونی روی زمین نیست. ادامه دارد