آرشیو یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳، شماره ۵۷۹۹
صفحه آخر
۲۴
یادداشت

به احترام هشتاد و یکمین سال تولد «علی شریعتی»

شریعتی؛ شاهد زمانه

غلامرضا امامی

این روزها زادروز اوست؛ زاده مزینان و نیز زادروز جلال؛ اهل اورازان. در آن دو چه بود که به روزگار خویش و پس از آن سکه خویش زدند، مهرشان ماند به روزگاران. هر دو به یک راه رفتند. هر دو عمر کوتاهی داشتند و به 50 نرسیده پیمانه عمرشان پر شد. می کوشم که همگنی های آن دو را برشمارم:

یک؛ هر دو نسب از روستا می بردند، هر دو روحانی زاده بودند، هرچند که پدر بزرگوار دکتر شریعتی دستار را از سر به یک سو نهاده و شاپویی بر سر گذاشته بود اما تا پایان عمر به جد و جهد و جان در گسترشی تازه و نگاهی نو به دین می کوشید. دو؛ هر دو بر سنت ادبی و فرهنگ معاصر چیره بودند. فرانسه را خوب می دانستند و از ادب جهانی بهره ها برده بودند. سه؛ هر دو به نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق دلبسته بودند و در این دلبستگی، شریعتی به زندان رفت و جلال رنج ها کشید. جلال می کوشید سخن دینداران را میان روشنفکران ببرد و شریعتی در کار آن بود که به دین و آیین نگاهی نو بیفکند و سخن روشنفکران را بر دل جوانان دیندار، همچون بذری بنشاند.

چه به آن دو مهر بندیم یا سخنان و آرای آنها را خوش نداریم، از یاد نبریم که هنوز آنان هر دو خوانندگان و خواهندگان و دوستداران فراوان دارند. در چشم های خسته دکتر که همیشه نیمه باز بود نگاهی بود به گذشته و امیدی بود به آینده. در زادروز زاده مزینان، مقدمش گرامی باد. بی شک انبوه نوشته های او، وحی منزل نیست و همچنان که خود در وصیتی به حکیم زمانه، مرد دین و داد، حضرت علامه محمدرضا حکیمی که عمرش دراز باد مکتوب داشته، خود مایل به بازبینی و تنقیح آن شده است. در زادروز او، به او سلام می کنم که دل به مردم داشت و در راه مردم و خدمت به خلق خدا چه زود پژمرد.

نویسنده و مترجم