آرشیو شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، شماره ۲۲۸۴
روزنامه فردا
۲۰
همین حوالی

خانه ای که نداریم

گیسو فغفوری

برای ما که از رشته ای دیگر عاشق روزنامه نگاری شده بودیم، کلاس های مطالعات رسانه در خیابان پاکستان تنها امکان ورود حرفه ای به این دنیای متفاوت بود. برای منی که از دنیای اعداد آمده بودم، دنیای کلمات و پرسش های روزنامه نگاری آنقدر متفاوت بود که همه وجودم چشم وگوش شده بود. برایم کلاس های خبرنویسی یونس شکرخواه سوال برانگیز بود تا آن روزی که یاد داد مردم ما بهترین خبرنگاران هستند؛ وقتی به هم می رسند بلافاصله جواب «چه خبر» را می دهند، کلاس های گزارش نویسی استادی دیگر آسان بود و کلاس های فریدون صدیقی برای مصاحبه چالش برانگیز.

آنچه در این کلاس ها یاد گرفتم، مسیرم را هموار کرد. در همین کلاس ها بود که بهترین و مشهورترین دوستان روزنامه نگاری ام را شناختم.

همه روزنامه نگاری با «حسین قندی» کامل می شد، پیش می آمد بهترین خبر را داشتی اما تیترت جذاب نبود، یا بهترین گزارشت بی هیچ نکته جذابی چاپ شود و مجبور باشی خودت را همراه آن سنجاق کنی و مدام توضیح دهی؛ همین کمبودی که در آن سال ها داشتم و دارم و اکنون با رفتن «حسین قندی» هیچ گاه این مشکل من و ما و خیلی های دیگر تمام نمی شود؛ همان استادی که استاد دیگر - فریدون صدیقی- برایش نوشت: «رودخانه دیگر راه نمی رود» و اکثر گزارش هایی که برای رفتن «قندی» نوشتند، با این تیتر بود: «استاد تیتر خودش تیتر شد» اما کم نوشتیم که ما اکنون خانه ای نداریم که استاد حرفه مان را از آن تشییع کنیم و ما اکنون خانه ای نداریم که بتوانیم کارهای تشییع استاد روزنامه نگاری را به وسیله هیات مدیره آنجا انجام دهیم و ما اکنون خانه ای نداریم که اگر استادمان- بی تردید استاد بسیاری از ما - مشکلی برایش پیش می آید، از طریق آن خانه و انجمن پیگیری کنیم.

این مرگ، تنها درد رفتن استاد تیترمان و استاد روزنامه نگاری و استاد حرفه امان نیست.