آرشیو پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، شماره ۵۹۷۹
ماه مهر
۱۷

دل آواز

خدایا! درآستانه صبح دلگشای فطر که بندگانت از خواب زمستانی دل کنده و همراه با لبخند شکوفه به استقبال سپیده می روند و در شرشر باران اردیبهشتی اش چهره می شویند، دل من در خانه ای سست که با پرده های ضخیم غرور و جاه طلبی، تاریک و خاموش شده، دلفریفته وسوسه هاست.

الهی! جویبار عمرم پر از گیاهان هرزه شده که با پرچین های هوی و هوس گریز به سمت بوستان توبه ات را سد کرده اند.

رحیما! چه کسی بهتر از تو بر پریشان حالی و تهیدستی ام آگاه است. همه رازهای من بر تو مکشوف است و تو نجواهای پنهانم را می شنوی و به حال و روزم آگاهی.

خدای من! از شر نفسم به تو شکایت می کنم و عاجزانه از درگاهت تقاضا دارم مرا در حصار مغفرت ات از گزند نفسم خلاصی دهی و میان من و خودت، من وعبادت های خالصانه برای خودت، من و درک لذت لحظه های عرفانی توحید و من و حقیقت، آشتی دهی.