آرشیو پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، شماره ۳۲۹۴
صفحه آخر
۱۶
خارج از قاعده

ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

عبدالجبار کاکایی

صلح، از جنگ انسانی تر است: صلحی که با مراقبت عقول و رفتار مومنانه اتفاق بیفتد. بعد از شب دیرپای تشویش و اضطراب، ثلاثه غساله است. پنج به علاوه یک، پنج به علاوه هرچه... مهم اراده مصلحانه نسل تازه نفس انقلاب بود که رنگ کدورت های بی هنگام را زدود و اجازه نفرت ورزی پیوسته را از سبک سران گرفت. اکنون در نسیم خنده و مهربانی با مردم امیدوار می شود هر کاری کرد و تا هر جایی رسید، همان طور که شاعر می گوید: «بعد ازین نور به آفاق دهیم از دل و جان/ که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد».

پهلوانی عقل را در میدان مذاکره دیدیم، دیرگاهی بود از این دست شورآفرینی ها کمتر دیده بودیم. عقل بیچاره در زندان عشق چون مسلمانی به دست کافری، قرن ها کفاره شرابخوری های بی حساب یونانی مآبی اش را می داد. این پهلوان پنبه سال های حاکمیت عشق و ایمان و هدایت، در گوشه ای بلاتکلیف افتاده بود و یاد گرفته بودیم هر «هوی» صوفیانه را فتح یکی از طبقات آسمان بدانیم و شور سماع و بیداد زهد، عقل این ودیعه نهفته الهی را در کنج عدم خانه فراموشی نهاده بود.

دیگرانش در عهده گرفتند و شوکت یافتند و ما همچنان به توانایی اش تردید داشتیم و این آغاز جهان نوین ایرانی است: نه صلح امام حسن، نه عهدنامه حدیبیه که هر کدام اقتضای روزگار خودش را داشت، این هنر نوادگان سلمان فارسی بود: تربیت یافتگان مکتب محمد امین که مفصل تمدن های کهن و مبدا الواح صلح و قانون و انسانیت بودند.

اگر گوهر عقل در میدان با سلاح منطق نتواند کارساز باشد، باید به ذات این موهبت شک کرد. «صلح ایرانی» نقش ازلی مدارایی است که در انعطاف «سرو نقوش قالی» پیداست. با این مهربانی همواره که با نسیمی از اطمینان منعطف می شود و قرن ها است مهر ماندگاری خورده ایم و مانده ایم.

علم هسته ای دستاوردی بزرگ در عصر نوین است که با هوشمندی و مدارا به آن رسیدیم. فتح این قله بلند را به همه مردم کشورم تبریک می گویم.