آرشیو پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۹۴، شماره ۶۰۴۱
صفحه آخر
۲۴
حوالی فرهنگ

«انگری برد» بهتر است یا مولانا؟!

یزدان سلحشور

این یک قصه قدیمی ست که ارتباط ما نسل به نسل با«سواد» کم رنگ تر می شود؛ اشتباه نشود! منظورم «مدرک» نیست! حتی منظورم «تخصص» هم نیست، منظورم همان «سواد» است که قدیم ها وقتی بچه بودیم فکر می کردیم معنای «دانش» است اما آن هم نیست! «سواد» یعنی ترکیبی از «دانش» و «فرهنگ»؛ این ترکیب هم با موسیقی رپ گوش دادن و ورژن تازه «انگری برد» بازی کردن و تبلت به دست گرفتن، کنار یک فنجان قهوه در کافه های روشنفکری، به دست نمی آید، باید کتابخوان حرفه ای باشی، نه! اشتباه گفتم! باید عاشق کتاب خواندن باشی و اول از همه با ادبیات کشور خودت و بعد هم با جهان، نه آشنا، که رفیق و همراه باشی. واقعا آدم خجالت می کشد وقتی می شنود که نسل جوان امریکا، با نام مولانا بیشتر از نسل جوان ما آشنایی دارد یا مولانا در ترکیه، مشهورتر از هر چهره هنری دیگری است اما در ایران، باید برای نسل جوان نیم ساعت وقت بگذاری تا آخرش بپرسند: «دیوان شمس تبریزی، مال شمس تبریزی ست یا مولوی؟!» این بلارا البته خودمان سر خودمان آوردیم. یک زمانی بود که طرف، ششم ابتدایی را که می گرفت، می توانست درباره ادبیات فارسی از قرن چهارم تا نهم هجری، نیم ساعت صحبت کند؛بخندید! فرض کنید دارم جوک تعریف می کنم اما این خندیدن، بدتر از گریه است!برای خودمان روز بزرگداشت مولانا گذاشته ایم که بیشتر شبیه سماورهای قدیمی ست که می گذارند آن ور پذیرایی، جلوی تلویزیون سه بعدی، که بگویند ما خیلی بافرهنگ و هنردوستیم! عبدالعلی دستغیب منتقد مشهور شش دهه اخیر ایران در این باره گفته: «جوانان ما خیلی کم به کتاب خواندن علاقه دارند، خصوصا به آثار قدیمی. آنهایی هم که مطالعه می کنند و تعدادشان کم است، شعرها و آثار مدرن و پست مدرن می خوانند. علت این علاقه نداشتن به آثار قدیمی، بد معرفی کردن این آثار است. همین کافی است که جوانی به جلساتی که برای بزرگداشت مولانا و حافظ برگزار می شود، برود و دیگر سراغ این شاعران نرود. افرادی هستند که یک سری چارچوب هایی دارند که درباره هر شاعری و در هر جلسه ای، همین چارچوب را به کار می برند؛ وگرنه نمی شود کسی حافظ شناس باشد و مولاناشناس هم باشد.»