رازهای روان در شور شعر
آگاهی شاعران ایران از دانسته ها و آگاهی کلی و علوم زمانه خویش عموما بالابوده است. آنان علاوه بر قریحه و الهام هنری که انگیزه آفرینش هنری است و تسلط فنی بر رسانه هنری شعر از دین و فلسفه آگاه بوده اند و در نتیجه بسیاری از اوقات لقب حکیم یافته اند. مروری در آثار حکیمان و ادیبان ایران نشان می دهد اطلاع از رازهای روان و از جمله ناخودآگاه به تعبیر امروز سابقه ای دست کم هزارساله بین اندیشه ورزان ایران دارد. شعر با راز و رمز و ایهام و ابهام سروکار دارد و خواب و رویا نیز به علت طبیعت رازگونه خود طرف توجه شاعران بوده است. خواب و رویا چه به عنوان نشانه و چه به عنوان نماد و چه به عنوان یک واقعیت زیست شناختی به کرات در آثار شاعران فارسی زبان آمده است. در فلسفه ایران رویا به معنی دورشدن روح از حواس ظاهر و روی بردن آن به قوای باطن است، پس عجیب نیست که گاه انسان در خواب به حقایقی از هستی پی می برد، به گفته مولوی:
بس عجب در خواب روشن می شود
دل درون خواب روزن می شود
گاه آدمی در خواب رویدادهای آینده را پیشگویی می کند. به گفته حافظ:
دیدم به خواب که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
این امر در راستای دانش فعلی ما نیز هست که در طول بیداری، نیمکره چپ مغز که جنبه تحلیلی و جزء نگر و منطقی دارد مسلط است و در باب موضوعات گوناگون می اندیشد.
شب هنگام که نیمکره چپ می آساید، نیمکره راست مغز که جنبه تخیلی و کل نگر و شهودی دارد زمام امور را به دست می گیرد و راه حل های گوناگون نیمکره چپ را با هم منسجم می کند و نتیجه را به صورت رویایی عرضه می دارد که گاه با حقیقت دنیای بیرون وفق می دهد. البته این امر بجز رویاهای صادقه است که منشا روحانی و غیرمادی دارد.
فردوسی می فرماید:
نگر خواب را بیهوده نشمری
یکی بهره دانش ز پیغمبری
روان های روشن ببیند به خواب
همه بودنی ها چون آتش در آب
در باب خواب در شماره آتی بیشتر خواهم نوشت.