آرشیو یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶، شماره ۳۸۵۵
جامعه
۱۴

10 نکته ای که مریم میرزا خانی از زندگی اش گفته بود

از معدود گفت وگوهایی که مریم میرزاخانی بعد از دریافت مدال فیلدز (نوبل ریاضیات) انجام داد، گفت وگو با گاردین بود که در آن از زوایای مختلف زندگی اش گفت:

1- بچه که بودم می خواستم نویسنده شوم.

2- خواندن رمان هیجان انگیزترین کار من بود. در واقع هر چیزی را که می توانستم پیدا کنم، می خواندم.

3- تا قبل از سال آخر دبیرستان، هرگز فکرش را هم نمی کردم که تحصیلاتم را در رشته ریاضی ادامه دهم.

4- خانواده من سه فرزند داشتند. پدر و مادرم حامی و مشوق های خوبی برای ما بودند. برای شان مهم بود که ما مشاغل خوب و رضایت بخشی داشته باشیم ولی آنقدر که این موضوع برای شان مهم بود، کسب موفقیت و پیروزی برای شان اهمیت نداشت.

5- کسی که مرا به طور کلی به علم علاقه مند کرد، برادر بزرگ ترم بود. نخستین خاطره من از ریاضیات، مربوط به وقتی است که او راجع به مساله ای برایم گفت که چگونه می توان اعداد 1 تا 100 را باهم جمع کرد.

6- وقتی دبستان را تمام کردم، جنگ ایران و عراق هم تمام شده بود. شاید اگر چندسال زودتر به دنیا آمده بودم، نمی توانستم فرصت های زیادی داشته باشم. به هرحال من به یکی از دبیرستان های مهم تهران یعنی «فرزانگان» رفتم و معلمان خوبی داشتم.

7- مدرسه ما نزدیک خیابانی مملو از کتابفروشی بود. به یاددارم که از میان خیابان های شلوغ رد می شدم و به کتاب فروشی ها می رفتم. این کار برایم هیجان انگیز بود. ما نمی توانستیم کتاب ها را ورق بزنیم و در نهایت تعداد زیادی کتاب را به طور تصادفی می خریدیم.

8- همیشه از تحلیل های پیچیده لذت می بردم اما از آن، چیز زیادی نمی دانستم. من باید درباره بسیاری از موضوعاتی مطالعه می کردم که دانشجویان دوره کارشناسی آن را از قبل می دانستند.

9- هنگامی که فارغ التحصیل شدم، فهرست بلندبالایی از ایده های مختلف داشتم.

10- رضایت بخش ترین قسمت کار من لحظه «آهان» یا کشف راه حل است. با هیجان کشف و لذت درک یک مطلب تازه، احساس می کنم بالای یک تپه ایستاده ام و منظره روشنی را تماشا می کنم. اما بیشتر اوقات حل معادلات ریاضی برای من شبیه کوهنوردی بدون پایان است.