جلد نخست مجموعه «انجمن سری بندیکت» سال 2007 منتشر شد و کمی بعد از انتشارش به عنوان داستانی که تنه به تنه هری پاتر می زند، شناخته شد. تفاوت اصلی این مجموعه با هری پاتر این است که قهرمانان آن یعنی رینی مولدن و دوستانش با دنیای جادو سروکار ندارند، بلکه اینجا قوانین فیزیک و علم است که به کمک این چهار کودک می آید تا دنیا را از شر نیروهای اهریمنی نجات بدهند. داستان در جلد دوم این گونه ادامه می یابد که اعضای انجمن سری بندیکت قرار است دوباره همدیگر را در خانه آقای بندیکت ملاقات کنند، آنها بی اینکه انتظارش را داشته باشند، دوباره راهی یک ماموریت جدید می شوند. اعضای انجمن باید آقای بندیکت را از چنگال دشمن شماره یک نجات بدهند. ماجراجویی های این بار اعضای انجمن سری در یک قدمی مرگ می گذرد، آقای بندیکت در چنگال کرتین و نیروهای شیطانی اش اسیر است و رینی و دوستانش باید با نقشه های عجیب او را نجات بدهند. آیا موفق می شوند؟

ارنستو برای اولین بار به مدرسه می رود. از مدرسه بازمی گردد. مستقیم می رود مادرش را پیدا می کند و به او می گوید: من دیگر به مدرسه برنمی گردم! مادر می پرسد چرا؟ و ارنستو پاسخ می دهد: چون که...در مدرسه چیزهایی به من یاد می دهند که من نمی دانم. نویسنده که از داستان نویسان بنام جهان است، در این کتاب، ناکارآمدی روش های متعارف آموزش در جهان را نقد می کند.

قهرمان این کتاب فکر می کند و مفهوم خانواده و ارزش و اهمیت آن را درمی یابد. داستان با امید و اندیشه پایان می یابد و جوانانی را مخاطب قرار می دهد که با موضوعاتی مانند نژاد، ایمان و تعصب دست و پنجه نرم می کنند. نویسنده با الهام از رویدادهای مربوط به مخالفت با جنگ ویتنام، داستانی با عمقی ابدی ساخته است. «پر» برنده جایزه نیوبری است و تحسین منتقدان ادبی و فعالان ضد جنگ را برانگیخته است.

راورندوم، ماجرای سگی است که پا به دنیای پریان می گذارد. قصه یک سگ واقعی به نام راور که پسربچه ای او را در ساحل گم می کند. سپس به دست یک جادوگر، اسباب بازی می شود و با جادوگر شنی خنده دار و بامزه ای دیدار می کند و ماجراهای بسیاری را در ماه و اعماق اقیانوس پشت سر می گذارد.

ویکتور اسمش را دوست نداشت. آن قدر دنبال اسم جدید برای خودش گشت تا رسید به «آبنبات» و به همه قبولاند که بعد از این آبنبات صدایش کنند و اسمش شد: آبنبات. آبنبات با مادر و خواهر و مادربزرگش در آپارتمانی کوچک زندگی می کند، او به معجزه آب نبات هایی که همیشه دم دست دارد امیدوار است و فکر می کند می شود با این آبنبات های شیشه ای از هر هفت خوانی عبور کرد. اما...

کشف بزرگ حلزون روایتی است از قهرمانی های حلزون کوچکی که یک روز موفق می شود اهمیت آهسته راه رفتن را کشف کند. حلزونی که دنیا یک روز به اندازه یک چمنزار کوچک برایش معنا داشت، به زودی برای کشف دنیای واقعی پا در مسیری می گذارد که از او یک دلاور می سازد. راستی حلزون ها چرا این قدر آهسته می روند؟

«خوشبختانه شیر» شرح داستان هایی است که پدری برای دو دخترش تعریف می کند. البته پدر نیز خودش پاره ای از داستانی می شود که با گرفتار شدن در دست دزدان دریایی آغاز می شود و با رهایی او به وسیله یک بطری شیر به پایان می رسد. «خوشبختانه شیر» سال 2013 به عنوان یکی از 10 کتاب برتر کودک و نوجوان از سوی کتابخانه ملی بریتانیا انتخاب شد.

روباتی به نام الکترونیک از چمدان پروفسور گراموف فرار می کند و با پسرکی به نام سرگئی سیرایشکین آشنا می شود که بسیار به خودش شبیه است. آنها به دوستان صمیمی تبدیل می شوند. الکترونیک در آرزوی انسان شدن نقش سرگئی را در مدرسه و خانه ایفا می کند. الکترونیک دوستان زیادی پیدا می کند، اما هر روز که می گذرد سرگئی تنها و تنهاتر می شود تا اینکه تصمیم می گیرد...

«ایرنا» دختر تنها و غمگینی است که تنها دلخوشی اش در جهان، یک اسب چوبی است که در سال نو هدیه گرفته است. ایرنا آرزو می کند اسب چوبی اش روزی اسب واقعی بشود، بالاخره در یکی از شب هایی که ایرنا انتظارش را نداشت، رویایش به حقیقت پیوست و اسب واقعی به زندگی اش پا گذاشت.

همه چیز از یک سقوط شروع می شود، ارباب تاریکی یک باره چشمش را باز می کند و می بیند که نه تنها تمام قدرت های جادویی اش را از دست داده است، بلکه روی یک چاله روغنی در پارکینگ شهری پر از آدم های معمولی سقوط کرده است. ارباب تاریکی می خواهد لشکر اورک ها را پیدا کند تا با سوسک های جنگی و قصاب سیاه دنیای آدم ها را زیر چکمه هایش له کند و دوباره تبدیل به ارباب تاریکی در سرزمین تاریکی و دنیای آدم ها بشود... در جلد دوم، داستان این گونه پی گرفته می شود که همه چیز از یک سقوط شروع می شود، ارباب تاریکی یکباره چشمش را باز می کند و می بیند که نه تنها تمام قدرت های جادویی اش را از دست داده است، بلکه روی یک چاله روغنی در پارکینگ شهری پر از آدم های معمولی سقوط کرده است. حالا تلاش هایش برای بازگشت به سرزمین تاریکی به نتیجه رسیده، اما به جای او این سوز است که به سرزمین تاریکی برگشته است. سوز مانده و لشکری از اورک ها و جنگجویان و خون آشامان و غول ها، حالا باید ارباب تاریکی دوستش را نجات بدهد و خودش به سرزمین محبوبش برگردد...