آرشیو یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۶۶۹۸
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

احوال دوگانه دو شهر

محسن بوالحسنی (روزنامه نگار)

سر صبحی با پیام دوستی از خواب بیدار شدم که با شوق و شعف نوشته بود:«برف برف» کتمان نمی کنم که من بچه جنوبم و طبیعتا میانه آنچنانی با برف ندارم و مشعوفم نمی کند. قبل از آنکه بروم پشت پنجره و برف ریزه ها را نگاهی بیندازم، خبرها را باز کردم و آب و هوای شهر همیشگی ام «اهواز» را مرور کردم. اهواز همچنان هوا نداشت و گرد و خاک رس شهر و آدم هایش را کشیده بود. برف البته قشنگ است و تهرانی که در آن زندگی می کنم حالش در برف خوب است و هوا تمیز است و امید یک روز کمترآلوده را به ساکنان شهر می دهد. اما امروز برف معذبم کرد. هوای صاف تهران با همه مبارکی اش معذبم کرد، وقتی به یاد آوردم که همشهریان اهوازی ام در چه شرایطی زندگی می کنند و بهار و زمستان و تابستانشان یکی شده است. دیروز تهران شهری بود در محاصره ابر و اهواز و چند شهر دیگر شهرهایی بودند در محاصره خاک. چه می توانستم بکنم با این دل دونیمه خوشحال و غمگین. غمگین ناگزیر. تماس گرفتم با برادرم که کودکی 5 ماهه دارد. به خنده می گفت:«عامو حالا ماسک بچه سال از کجا بجورم سی بچه.» می خندید. چاره ای نداشت جز که بخندد. بعد هم گفت: «نه... نگران نباش. عادت کردیم.» همین... این دو عکس را می گذارم رو به رویم. از پنجره بیرون را نگاه می کنم. برف ریز می بارد. تهرانی ها دست بچه هایشان را گرفته اند و برف بازی می کنند. می خندند. خوشحالم برای حال خوب تهران و انگار که من دخلی به آب و هوا داشته باشم؛ معذبم برای اهواز.