آرشیو پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۳۳
شرح بی نهایت
۱۱

شعر دیگران

مغایرین با ما

چارلزبوکوفسکی- امریکا

ترجمه: محمد حسین بهرامیان

شاید تو به اینی که می گویم اعتقاد نداشته باشی

اما وجود دارند مردمانی که

زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد

آنها خوب می پوشند

خوب می خوابند

آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند

غم و اندوه زندگی آنها را مختل نمی کند

و غالبا احساس خوبی دارند

وقتی مرگشان فرا رسد

به مرگی آسان می میرند

معمولا در خواب

شما ممکن است باور نکنید این را

اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند

اما من یکی از آنها نیستم

اه... نه... من نیستم یکی از آنها

من حتی به آنها نزدیک هم نیستم

آن ها کجایند و

من کجا

ژان کوکتو- فرانسه

مدرسه جنگ

ترجمه ترانه جوانبخت

چه زندگی کسل کننده است

در ساعت پنج و نیم

این صبح زود نیم افراشته

صداهای مسری شیپورها

در سربازخانه ها پخش می شوند

مثل یک بیماری همه گیر مطبوع

خدایا این خروس برنجی چه غمگین است

فرشته دوچرخه سوار

از آخور خارج می شود

برای فرستادن هزار پیغام

شیپور بیچاره صدای ناهنجار دارد

در این ساختمان بزرگ

سرمازده بیدار شوید

مسافران چرخ بزرگ

ژاک پره ور- فرانسه

ترجمه: آسیه حیدری شاهی سرایی

مهربان و دهشتناک

سیمای عشق

شبی ظاهر شد

بعد بلندای یک روز بلند

گویا کمانگیری بود

با کمانش

و یا نوازنده ای

با چنگش

دیگر نمی دانم

هیچ، دیگر، نمی دانم

تنها، می دانم: بر من زخم زده

بر قلبم

شاید با تیری، شاید به ترانه ای

و تا ابد

می سوزد

این زخم عشق

چه می سوزد!