پری دریایی غرق در رویا
غیبت بین و خود دار
پری دریایی غرق در رویا
هدیه به کدام دریاست
قضا و قدر شناورند
پری دریایی که وقف هیچ منظوری نیستی
زیبایی ات در چشم های من منجمد می شود
و دست هایم
تمام دست های اکنونم
همچو واژه ها کورند
کدام گچ بر چهره ات
نگاه را زوزه کنان به استیصال کشانده
عشق در سرم
رویای مرمرینی می سازد
کسی فریاد می کشید
پیکره پیکره
و سنگ لبخند می زند
مجسمه می پرسد
چه کسی منجمدم کرده
ابدیت سرد است
چه بارانی
چهره تو را سیلی می زند
چه بارشی از معناهای فراموش شده
تو جایی دیگر گام برمی داری
من اما نفس می کشم باز
دستم پر می شود
از نوری سرد
فصلی کوچک
بر جای می ماند
خواب بهیمی
سلام نمک
وقتی درپا پس می کشد
باران سپید کم جان
بر قلب تابستان
تخمی بس صیقلی
در سبد عشق
کدام شهر جاری شده
میان ما زیر کف ما
کدام بستر جلبک
در قعر خاطرات مان
چشم واژگون می شود
بیرون دیگر نور نیست
درخت در دستت می خوابد
دستت می خوابد
سپید می شود
دیگر سوز زیر برف است
دستت معلق
و نگاه آبی می شود
زبان من تو را دوست دارد
در کرانه زمستان
زندگی می جنباند
در زیر پوست نقب می زنیم
غار و ناخن را دوست دارم
چراغ واژگون
فضایی که گوش می سپارد
اما تو گام برمی داری
تا دوردست در خودت گام برمی داری