آرشیو شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷، شماره ۵۱۵۱
رسانه
۳
یادداشت

یکی حسام بیک را از بنز تشریفاتش پیاده کند

علیرضا ملوندی

«روزی روزگاری»، یادگار دورانی است که هنوز عطر و بوی فضای معنوی جبهه ها در جامعه حضور دارد و دولت وقت، تازه در ابتدای راه تغییرات گسترده از بالا به پایین در اقتصاد و فرهنگ برخاسته از انقلاب اسلامی و همسان سازی آن با «جامعه جهانی» قرار دارد.

به نظرم احمدجو خواسته یا ناخواسته یکی از آخرین آثار تصویری ملهم از عرفان شرقی را در تلویزیون جمهوری اسلامی به تصویر کشیده است. سریالی که در یک جمله باید آن را گرته ای از «فضیل عیاض»، سارقی مشهور که بعدها با توبه به یکی از زهاد بزرگ زمان تبدیل می شود، دانست.

روزی روزگاری به دلایل مختلفی که شاید یکی از آنها عدم نفوذ تولیدات هالیوود بشدت دهه های بعد در کشور است، داستانی کاملا اصیل و ایرانی را روایت می کند. مخاطب هر آنچه در سریال می بیند ایرانی است و مهم تر آن که درون مایه ساخته احمدجو، یک تحول هالیوودی را روایت نمی کند.

برای تقریب به ذهن به یاد آورید آثاری که در اواخر دهه 80 و 90 شمسی از تلویزیون ایران پخش شد، تحول هایی ماورایی و ناگهانی که یا ملهم از آثار هالیوود بوده یا نسخه برداری باسمه ای از سریال های ترکیه ای و کلید اسرار گونه که خالی از مولفه های اصیل عرفان کهن شیعی و ایرانی است. روزی روزگاری، نیاز جامعه امروز سحرشده توسط سلبریتی ها و لگد شده زیر چکمه نئولیبرالیسم ایران (این عجوزه بدکاره رنگ شده با آرایش خصوصی سازی) است؛ جامعه ای که نرخ خودکشی و طلاقش سالانه تصاعدی بالا می رود و تقریبا می توان گفت استندآپ ها و دورهمی ها هم قدرت تخدیری شان را در آن از دست داده اند. جامعه تشنه معنویت و عرفانی که علی الدوام توسط «حسام بیک ها»یی که دیگر امروز از صحرا به شهر آمده اند و با بنزهای آنچنانی و بادیگارد و عطرهای فاخر مشغول غارتند منکوب شده و نیاز دارد قدری به بالا نگاه کند.

شاید بازپخش مکرر این سریال دیگر در فضای امروز اثر نخستین خود را نداشته باشد (که ندارد)، اما روح حاکم بر آن و عرفان ظلم ستیزانه شیعی بازتاب یافته در قاب تصویر احمدجو، می تواند تابلویی باشد برای راهی که باید سینما و تلویزیون ما برود.