آرشیو سه‌شنبه ۹ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۶۸۴۰
جهان
۲۲
پاورقی

مهاجرت به واشنگتن / قسمت پنجاه و سوم

وفاداری والاتر

جیمز کومی مترجم: مسعود میرزایی بهجت عباسی

یک بار ساعت چهار بعد از ظهر از دفترم خارج شدم تا به بازی «لیگ نوجوانان» که قرار بود ساعت 6 برگزار شود، برسم اما به دلیل مسیر جهنمی، تقریبا کل بازی بچه ها را از دست دادم. این مسائل آزارم می داد. مهم نبود که می خواستم چه کسی باشم، می دانستم که اگر می شد بچه ها را به واشنگتن ببریم، به هرحال می توانستم شغلی داشته باشم که سرگرم شوم.

در عین حال می دانستم که هر روز می توانم سه ساعت در زمان رفت و آمد صرفه جویی کنم. البته نزدیک شدن به پایتخت سیاسی کشور خطرناک تر بود. یکی از روزنامه نگاران نظر تعدادی از همکارانم را پرسید و در مطلبی تحت عنوان«کومی به واشنگتن می رود» نوشت: شک نکن که وقتی به واشنگتن بروی حس شوخ طبعی خود را از دست خواهی داد.

سوال سخت تر این بود که آیا روحیه ام را هم از دست خواهم داد؟ اعتراف می کنم که من هم همین نگرانی را داشتم اما این جا به جایی بیش از همه به نفع خانواده ام بود. این جا به جایی تا چه حد می توانست بد باشد؟

بنابراین به واشنگتن رفتم تا با «آلبرتو گونزالس» مشاور کاخ سفید در دولت جورج بوش دیدار کنم. ما در دفتر او واقع در طبقه دوم بال غربی (کاخ سفید) ملاقات کردیم. این اولین دیدار من از محل دفاتر کاخ سفید نبود. در سال 1995 برای مدت کوتاهی برای کمیته سنا کار کرده بودم که درباره سرمایه گذاری های «بیل کلینتون» و «هیلاری کلینتون» در شرکت عمران «وایت واتر» و مجموعه ای از مسائل مربوطه تحقیق می کرد. یکی از این مسائل به خودکشی «وینس فاستر» معاون مشاور حقوقی بیل کلینتون و اسناد به جا مانده در دفترش مربوط می شد. در مدت پنج ماهی که عضو حقوقی کمیته تحقیقات سنا بودم وظیفه داشتم از طبقه دوم بال غربی دیدن کنم تا مجموعه دفاتری را که فاستر در آنها کار کرده بود، بررسی کنم. کمیته مذکور به دنبال کشف این مساله بود که آیا هیلاری کلینتون به عنوان بانوی اول وقت امریکا یا فرد دیگری به نمایندگی از او بعد از مرگ فاستر به اتاقش رفته و مدارک را برداشته است یا نه.

مدت ها قبل از اینکه تحقیقات به نتیجه برسد آن را رها کردم، اما به یاد دارم که فاصله بین دفتر هیلاری کلینتون در طبقه دوم و دفتر مشاور کاخ سفید را با قدم هایم متر کرده بودم.