حرکات موزون
تنگنای قافیه
آن شنیدستی که در اقصای غور/ خورد بر اموال وی چوب حراج
آن که بودی پولشویی چیره دست/ آن که کردی نفت با آب امتزاج
آن که بودی پیش از این از دوستان/ آن که می دادی زمانی خوب باج
آن که داد اموال مردم را به باد/ کرد با اموال مردم ازدواج
آن که درمان کرد درد دوستان/ شد ولی درد خودش صعب العلاج
آن که توی تنگنای قافیه/ دوستان گفتند دیگر کافیه