آرشیو شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۳۳۷۳
اندیشه
۸

مرور

درک جهان هایی بیرون از فلسفه

کانتن میاسو (متولد 1967) از متفکران معاصر فرانسوی است که نامش از سال 2006 با انتشار کتاب «پس از تناهی: جستاری در باب ضرورت حدوث» با مقدمه ای از آلن بدیو به شهرت رسید. او به همراه ری براسیه، گراهام هارمن، ایان همیلتون، تریستان گارسیا و پیتر هوورد و چند متفکر دیگر جریانی جدید در فلسفه قاره ای به وجود آورده اند که از آن با عنوان رئالیسم نظرورزانه (Speculative realism) یا ماتریالیسم نظرورزانه نام می برند، به این معنا که فلسفه نباید به آنچه هست؛ بلکه باید به آنچه می تواند، بیندیشد. اگرچه این متفکران این جریان فلسفی را با تمام اختلافاتی که با هم دارند، باید رئالیست دانست؛ اما رئالیست هایی اند که موضوع بازاندیشی های خود را نه امر مشخص، بلکه چیزهای انتزاعی قرار داده اند؛ یعنی همان رئالیسم نظری یا رئالیسم متکی بر برهان نظری. بدیو در پیش گفتاری که بر این کتاب نوشت، بر اهمیت فلسفی این جنبش تاکید می کند؛ اگرچه میاسو مدعی ا ست قصد دارد از محدودیت های تفکر بدیو فراتر برود. میاسو در زبان فارسی متفکر چندان شناخته شده ای نیست و جز ترجمه چند مقاله در نشریات کتابی از او ترجمه نشده است. به تازگی یکی از سخنرانی های میاسو در دانشسرای عالی پاریس-اولم در همایش «متافیزیک و گمانه سازی علمی» که در سال 2006 ایراد شد، در قالب کتابی کوچک با ترجمه مرحوم مدیا کاشیگر و به همت نشر نیماژ منتشر شده است. فلسفه اروپایی یا به عبارت دقیق تر قاره ای از کانت به این سو پیچ و خم های بسیاری را از سر گذرانده است. فلسفه قاره ای با هر جهش به سوی آینده همواره به ریشه های متکثر و چندگانه اش رجوع می کند تا بتواند تاریخش را از نو بازبینی و بازخوانی کند. میاسو در زمره نسل نوجو و خط شکنی است که می کوشد نسبت و درک رادیکالی از دو حوزه فلسفه و علم تولید کند و وجوه افتراق و اشتراک شان را بار دیگر بسنجد. میاسو متعلق به نسلی از فیلسوفان پس از بدیو ا ست که در پی تدارک سنخی فلسفه علم قاره ای بوده و هستند. او در کنار متفکران نام برده می کوشد کل فلسفه مابعدکانتی را ذیل عنوان تضایف گرایی (correlationism) صورت بندی و نقد کند. از نظر آنها کل فلسفه ایدئالیسم آلمانی به بعد مبتنی بر رابطه تفکر و وجود است. به عبارت دیگر همان رابطه سوژه و ابژه. رئالیسم نظرورزانه برخلاف سنت فلسفی ایدئالیسم آلمانی می کوشد نشان دهد که وجود را نمی توان به سوژه تقلیل داد و از این رو این جنبش فلسفی با جریان های عمده فلسفی کلاسیک و معاصر درگیر می شود. در چنین زمینه ای، کتاب «متافیزیک و گمانه سازی جهان های برون علم» را می توان یک بیانیه یا مانیفست فلسفی درباره هستی یا وجود در خارج از قلمرو فهم فلسفی دانست که در واقع به ریشه های علمی- تخیلی فلسفه های وجود می پردازد و می خواهد جهان ها و هستی هایی را درک کند که از قلمرو فلسفه گریخته اند. آنچه میاسو در این کتاب مطرح می کند، تفاوتی است که میان دو نظام گمانه سازی (fiction) قائل است؛ تفاوتی که به باور میاسو از دیدگاه متافیزیک بسیار مهم است. او هر دو نظام گمانه سازی را به علوم تجربی بازمی گرداند و از این دو نظام با دو اصطلاح یاد می کند که یکی معروف است و دیگری را خودش می سازد: گمانه سازی علمی (همان داستان های علمی- تخیلی) و گمانه سازی (جهان های) برون علم. در این کتاب بحث به حوزه ای از ادبیات عامه پسند گسترش می یابد که مهم ترین وجه تمایز آن این است که هر قدر هم باورناپذیر به نظر برسد، باز بر شناختی علمی استوار است، چه این شناخت واقعی باشد، چه محتمل و چه موهوم. مراد از برون علم هم تاکید بر همین نکته است: جهانی که رویداد روایت شده در آن اتفاق می افتد، نه وجه جادویی دارد (فانتزی) و نه بعدی چندتوضیح پذیر (فانتاستیک) و فقط جهانی است بیرون از علم؛ یعنی جهانی که علم یا آگاهی درباره رویدادها در آن نیست، نه به این دلیل که هنوز شکل نگرفته یا هنوز ساکنانش قادر به شکل دادن به علم و آگاهی نشده اند؛ بلکه به این دلیل ساده که علم یا آگاهی اساسا قابلیت شکل گیری در آن جهان ندارد. البته میاسو مخالفان و موافقانی مهم دارد. از جمله حامیان میاسو بدیو است که معتقد است او راهی تازه در فلسفه شناخت گشوده که تعارض کانتی میان شک گرایی و جزم اندیشی را پشت سر می گذاشت؛ اما ژیژک یکی از منتقدان جدی میاسو است که در کتاب «کمتر از هیچ» بر میاسو ایراد می گیرد و معتقد است او تقابل سوژه-ابژه را حل نمی کند؛ بلکه فقط آن را دور می زند.

آزادی در جامعه عرب

عبدالله عروی اندیشمند و ناقد برجسته مغربی است که بیشتر با سه کتاب خود به زبان فرانسه- «ایدئولوژی عرب معاصر»، «بحران روشنفکران عرب» و «عرب و اندیشه تاریخی» - شناخته شده است. بقیه آثار او به زبان عربی است و او در آنها پروژه نقد و بررسی جامعه عرب را پی گرفته است: مفهوم ایدئولوژی، مفهوم دولت، مفهوم تاریخ، مفهوم عقل و مفهوم آزادی. کتاب «مفهوم آزادی» که نسبت به دیگر مفاهیم این مجموعه بیشترین انعکاس را داشته اخیرا به قلم سیدمحمد آل مهدی به فارسی ترجمه شده است. آل مهدی که قبلا آثار دیگر روشنفکران برجسته عرب از جمله آثار اصلی محمد عابد الجابری را به فارسی ترجمه کرده در ابتدای کتاب پیش گفتار مختصری نوشته و زندگی نامه و رئوس اصلی تفکر عبدالله عروی را توضیح می دهد.

عروی که از هواداران بنام مدرنیته و گسست با سنت است در این اثر آزادی را در جوامع سنتی و مدرن عربی بررسی کرده و آن را از بارزترین مفاهیم مدرن شدن این جوامع می داند. او با تاسی از مستشرقان چنین پرسش هایی طرح می کند: آیا مفهوم آزادی در فرهنگ کلاسیک ما رایج بوده یا مفهومی وارداتی است که پس از گسترش حوزه دولت و بنا به شرایطی خاص وارد فرهنگ ما شده است؟ پیشینیان ما چه معنایی از آن مراد می کردند و به چه منظور آن را به کار می بردند؟ او با طرح چنین پرسش هایی و پاسخ تحلیلی به آنها، ضمن نشان دادن روش نادرست مستشرقان، پژوهش خود را درباره این مفهوم در دو جامعه سنتی و مدرن دنبال می کند.

عروی پس از ارائه خلاصه ای از مراحل مختلف لیبرالیسم و بیان تفاوت لیبرالیسم سده 18 و 19 اروپا و تناقضات آن به چگونگی تعامل جامعه عربی با لیبرالیسم در سده نوزدهم می پردازد. او لیبرال عرب را انسانی می داند که «معاصر سده نوزدهم است اما در شرایط سده هجده به سر می برد» و نتیجه می گیرد که لیبرال عرب از همتای غربی اش متمایز است. او تصورش از لیبرالیسم عربی را از خلال بررسی آثار طه حسین، لطفی السید و... اخذ می کند. عروی این ایده را نمی پذیرد که لیبرالیسم عربی به شکل مکانیکی زاده لیبرالیسم غرب است و دعوت به آزادی در جهان عربی-اسلامی پذیرش بی کم و کاست دعوت اروپایی است و خود واژه آزادی ترجمه واژه بیگانه است. در ادامه او به تعریف آزادی در مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم و تناقضات ذاتی این مفهوم می پردازد. به اعتقاد او دعوت به آزادی برآمده از نیازی است که در جامعه زاده شده و گروهی از مردم به آن پی برده اند.

عروی بحث درباره مفهوم آزادی را به عنوان بارزترین مفهوم مدرنیته با بررسی لغوی این مفهوم در چهار حوزه اخلاقی، قانونی، حقوقی و تصوف آغاز می کند. او درباره مفهوم آزادی می گوید: «اگر شنیدیم کسی آزادی می خواهد نباید از او بپرسیم: آزادی چیست؟ بلکه باید از او پرسید چه تصوری از آن دارد؟ و اگر پاسخ داد آزادی می خواهم تا این یا آن کنم، همان عامل حقیقی سردادن شعار آزادی و توجیه گر واقعی این کار اوست.» (ص 12) از نظر او بیشتر اختلاف ها درباره همین موضوع است. برخی گمان می کنند آگاهی به ضرورت آزادی دلیل بر وجود آزادی است، اما در واقع دلیل بر صحت شعار آزادی است: «طرح شعار آزادی عملا به تحقق اهداف معینی کمک می کند که با تحقق شان خود علل و عوامل مطالبه آزادی می شوند. اما این امر بیانگر کمترین دلیل بر ممارست آزادی یا حتی امکان چنین ممارستی نیست».

عروی در طول کتاب آزادی را در حوزه های مختلف بررسی می کند که از نظر او خلاصه ای است از وضعیت کنونی جهان عرب. مثلا آزادی خواهی در سطح مبارزات سیاسی و روزمره که دارای شکل های متنوعی است به گونه ای که هر شکل آن مناسب گروه معینی است؛ یا تمرکز بحث فلسفی بر تناقضات آزادی به هنگام تطبیق و ضرورت منوط کردن آزادی بشری به آزادی مطلق که بحثی است که امروزه دشمنان آزادی لیبرالی و ناخشنودان از کنه آزادی فردی رهبری آن را بر عهده دارند. موضوع دیگری که نویسنده بررسی می کند تداخل ارزش های سنتی با ارزش آزادی در فعالیت و تطور جامعه عربی معاصر است. او نقش دولت و در نتیجه گروه حاکم را در این مورد آشکارتر می داند. این موضوع نشان می دهد که پرسش از آزادی در ژرفای خویش پرسش از دولت و جامعه است به شرط آنکه فراموش نکنیم آزادی اساسا و در فرجام کار به فرد تعلق دارد و آزادی پس از ظهور فرد در صحنه تاریخ انسانی به نیابت آزموده نمی شود. عروی تصریح می کند که همه این پدیده ها مهم اند و هر یک از آنها دلالتی دارند و هر گزارشی از آزادی باید همه آنها را در آن واحد مد نظر داشته باشد و برای درک و تحقق آزادی زیان بار تر از آن نیست که بر یک پدیده بدون دیگری تمرکز کنیم. هر یک از ما در حوزه معینی برای آزادی مبارزه می کند و طبیعی است آن آزادی را که مناسب حوزه مورد نظر اوست، برجسته کند.