آرشیو یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۸، شماره ۵۴۳۰
حوادث
۱۹

راز کبودی صورت شهردار

راننده شهردار اسبق تهران هم وقتی در جایگاه قرار گرفت، درباره روز حادثه گفت: حدود یک سال راننده آقای نجفی بودم. روز حادثه دکتر به من زنگ زد، کیف ها را به من داد و گفت به دخترش برسانم.

از من خواست 15 دقیقه صبر کنم تا نامه ای بنویسد. دوباره بالا رفتم. کیف ها را به او دادم و نامه را داخل آن گذاشت و دوباره به من برگرداند.

وی ادامه داد: به منزل زهرا خانم رفتم. او نامه را خواند و از ترس اینکه اتفاقی بیفتد به خانه دکتر رفتیم من کلید خانه را داشتم یکی دو بار صدا کردم پسر مقتوله حدود ساعت 12:30 آمد و به سمت اتاق خواب ها رفتیم. من در اتاق خواب دکتر را باز کردم و خانم استاد را دیدم شوکه شدم. مهیار می خواست آنجا برود نگذاشتیم. او به سمت آشپزخانه رفت چاقویی برداشت. من مانع شدم به زحمت چاقو را از جیب او درآوردیم. بعد به 110 زنگ زدم. مقتول در وان حمام نشسته بود گردن به بالای او را دیدم که برهنه بود یک لحظه دیدم بعد برگشتم.

رئیس دادگاه: شما راننده خانوادگی او بودید. آیا خانم استاد را هم جابه جا می کردید؟

راننده نجفی: برای خرید بله، جابه جا می کردم.

رئیس دادگاه: از اختلافات آنها خبر داشتید؟

راننده نجفی: یکی دو بار با هم درگیر شده بودند که آثار کبودی را در صورت دکتر دیده بودم.

رئیس دادگاه: دلیلش را می پرسیدید؟

راننده نجفی: نه روی آن را نداشتم که بپرسم.