آرشیو سه‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸، شماره ۹۶۱۲
صفحه آخر
۱۲
کتابخانه

یادداشت های سوسنگرد

شاید ثبت خاطرات روزانه آن هم در دنیای امروز و زندگی های پر دغدغه ما خیلی متداول نباشد، اما قبل ترها رواج بیشتری داشت و بسیاری این کار را انجام می دادند. از دوران جنگ تحمیلی هم مجموعه یادداشت هایی به جا مانده که یا آزادگان به صورت مخفیانه در ایام اسارت خود نوشته اند و یا برخی رزمندگان و شهدا دست به ثبت لحظات جنگ زده اند و آنها را به این شکل حفظ کرده اند. یکی از این رزمندگان، شهید غلامرضا صادق زاده است که با انفجار چاشنی مین به شهادت رسیده است. در یادداشت های این شهید، به لحظاتی برمی خوریم که ما را مستقیم به جبهه های مقدس جنگ می برد و ناخواسته با تمام شخصیت ها و اتفاقاتی که بیان می کند، همذات پنداری می کنیم. حوادث ذکر شده در کتاب، ما را به روزهای تلخ و شیرین دفاع مقدس می برد و نشان از رادمردی ها، فداکاری ها و شهامت مردانی خدایی دارد. کتاب با زندگینامه و وصیت نامه شهید آغاز می شود. در ادامه هم یادداشت های او قرار دارد. شهید صادق زاده با نثری روان و نرم همه اتفاقات را با ساعت دقیق و محل وقوعشان تعریف می کند. او که بیشتر لحظات در حال خنثی کردن مین است، روحیه ای بسیار شاعرانه و لطیف دارد و لابه لای یادداشت هایش به فراخور موضوع شعرهایی را هم آورده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

در یکی از شب های هفته پیش خوابی دیدم که از هر جهتی برایم جالب بود. البته مفهومش را نفهمیدم. در خواب فهیم را دیدم که باهم در جبهه بودیم. اتفاقا فهیم شهید شد؛ بر اثر ترکش خمپاره که خیلی برایم سنگین بود. ولی نمی دانم چطور تا تهران بردمش. همین جا بود که از خواب پریدم. ان شاءالله هرچه خدا مشیت خود قرار داده باشد آن خواهد شد. از یک جهت غصه خوردم که چرا من با او نرفتم و دلم می سوخت.