آرشیو یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۸، شماره ۲۲۳۱۱
فرهنگ: مقاومت
۶
یک شهید، یک خاطره

نوبت به من رسیده

مریم عرفانیان

یک بار دیگر قصد رفتن داشت. مادر بودم و مثل همیشه نگران. داشت ساک خاکی رنگش را آماده می کرد که صدایش زدم.

- محمدرضا.

همان طور که نشسته بود، سر بالا آورد. گفتم: «مادر جان، دیگه نمی خواهد بروی جبهه.»

نگاه از چشم هایم گرفت. زیپ ساک را بست. بعد از کمی سکوت گفت: «مادر یادت از امام حسین (ع) بیاد، از اون هایی که برای اسلام  فداکاری و جانفشانی کردند؛ حالا که نوبت به من رسیده نروم؟»

محمدرضا راست می گفت؛ نوبتی هم که بود، بالاخره نوبت شهادتش رسیده بود.

بر اساس خاطره ای از شهید محمدرضا سلیمانی

راوی: گل صاحب پیوندپور، مادر شهید