تب همیشه بد نیست
ناآرامی ها در کشورهای منطقه و به ویژه عراق و لبنان، اگرچه ناراحت کننده است، اما چندان نگران کننده نیست و اتفاقا از جهاتی، دارای محاسنی است که کمتر بدان اشاره شده است.
غرب آسیا، بیش از یک قرن است که عمده انرژی دنیا را تامین می کند و از همین جهت، موردتوجه و بلکه طمع تمام قدرت های دنیاست. عوامل مهم دیگر، همچون اهمیت ژئوپلیتیکی و وجود زمینه های اسلامی و ضد استکباری که در برخی کشورها ازجمله ایران، پس از انقلاب اسلامی به ادبیات حاکم تبدیل شده، باعث شده شبکه صهیونیسم بین الملل در پی آن باشد که حکومت ها در این منطقه، ضعیف و بی ثبات باشند و همواره، اختلافات میان کشورهای همجوار و اقوام و مذاهب مختلف، پررنگ باشد.
روشن است که عمر حکومت های مستبد و غیر مردم سالار به سر آمده و دیر یا زود، حکومت های مرتجع منطقه همچون عربستان سعودی، اردن و بحرین دست خوش تغییرات جدی خواهند شد. عمق تحقیر ملت و نارضایتی عمومی در برخی از این کشورها به حدی است که کافی است همچون تونس، جرقه کوچکی مثل خودسوزی یک جوان ناراضی، سبب ریزش دومینو وار پایه های حکومت ها شود. برخی از حوادث منطقه، به گونه ای است که به نظر می رسد، طراحان اندیشکده های آمریکایی در حال طراحی برای نظام های جایگزین احتمالی در کشورهای خودکامه امروزند. اما چرا و چگونه؟
کشورهای مردم سالار منطقه که انتخاب مسئولان ارشد و نوع حکومتشان بر اساس آرای عمومی بوده و از استعمار خارجی یا حکومت های دست نشانده رهایی یافته اند سه دسته اند، یا مانند ایران اسلامی هستند که از همان ابتدا با سرعت، شیشه تمام مظاهر و مصادیق وابستگی را شکست، وابستگان حکومت سابق و قدرت های بیگانه را تا حد امکان تسویه کرد، پنجه در پنجه زورگویان انداخت و در برابر دخالت آن ها ایستاد . حتی از همان روزهای اول، نام لانه جاسوسی بر سفارت آمریکا نهاد و آن را تعطیل کرد، دسته دوم کشورهایی هستند که باوجود اجرای مردم سالاری و پایان یافتن عصر دیکتاتورها، در تلاش برای تعامل و بلکه نزدیکی راهبردی با آمریکا بودند، با این استدلال که با درگیر شدن با آمریکا، برای کشور و ملت شان هزینه اضافه نتراشند، غافل از آن که مسبب و حامی اصلی دیکتاتوری پیشین کشورشان همان دولت آمریکا بوده است. روشن ترین نمونه این کشورها مصر است که یک مسلمان اخوانی بارای مردم به منصب ریاست جمهوری رسید، اما در هنگامه بحران، ارتش کودتا کرد و در سناریویی آمریکایی، فرمانده کودتا کننده پس از یک سال حکومت موقت، با انتخاباتی نمایشی رئیس جمهور شد و عملا مصر، به دوران نامبارک پیشین بازگشت. حکومت هایی مانند مصر، پس از به زیر کشیدن دیکتاتورهای سابق شان، همواره در گذار میان دموکراسی و دیکتاتوری بوده اند، بارای مردم رئیس دولت انتخاب کرده اند، اما ارتش کودتا کرده و سپس بارای مردم، فرد دیگری به قدرت رسیده است.
اما مسئله اصلی، نوع سوم حکومت های مردم سالار در منطقه غرب آسیاست که عراق و لبنان هم در همین دسته قرار می گیرند. این دولت ها، در برخی ملاحظات و امور، مردمی و حتی خلاف خواسته قدرت های مستکبر عمل کرده اند، اما در برخی حوزه ها هم نزدیک به مواضع آمریکا و انگلیس و فرانسه موضع گرفته و عمل کرده اند. درواقع، تکلیف این کشورها، با مسئله ای به نام آمریکا حل نشده، نه مانند حکومت های دسته اول در برابر مداخلات غرب ایستاده اند و نه مانند دسته دوم، کاملا در دامان غرب افتاده اند. در کشورهایی مانند عراق و لبنان، گاهی دست آمریکا از برخی امور تجاری و سیاسی قطع می شود و گاهی، با دولت آمریکا تفاهم نامه امنیتی امضا می شود.
گاهی اگر بیمار، به موقع دارو مصرف نکند، بدن برای مقابله با میکروب های مهاجم، تب می کند تا بتواند در برابر بیماری مقاومت کند. اگر عراق، از روز اول، تکلیفش را با آمریکا و متحدانش یک سره و مشخص کرده بود، امروز چنین دچار ناآرامی نمی شد. اگرچه این ناآرامی ها تلخ است، اما واکنش طبیعی جامعه عراق به یک تاخیر تاریخی است. سیاسیون، احزاب، گروه های مرجع و نخبگان عراق و لبنان، همه در این سهل انگاری تاریخی مقصرند. ناآرامی های اخیر عراق و لبنان، فرصتی تاریخی برای جبران قصور و بلکه تقصیر گذشته است. باید در برابر عوامل خارجی و گروه های همسو با آن ها به شدت ایستاد. هر گروهی، اعم از شیعه و سنی و مسیحی، اگر در جهت تضعیف امنیت ملی کشورهای منطقه گام برمی دارد، مسلما خائن است و باید در برابر مردم و آینده کشورش پاسخگو باشد. امروز، بهترین فرصت برای پاک سازی ارتش، مجموعه های حاکمیتی و احزاب سیاسی عراق و لبنان، به دست مردم این کشورهاست.