آرشیو چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۸، شماره ۴۵۰۹
صفحه اول
۱
فرهنگ

آشنا با ادبیات کهن

مهیار رشیدیان

در وهله اول زمانی که از فاصله به فرزانه طاهری نگاه می کنم، او را سیمین دانشور می بینم؛ به این معنا که سیمین دانشور در کنار جلال آل احمد چهره ای داشت که حتی گاهی از اوقات آل احمد روی بزرگی و جایگاه ویژه دانشور سایه می انداخت و احساس می کنم ابهت هوشنگ گلشیری روی چهره فرزانه طاهری سایه می اندازد. گذشته از اینکه فرزانه طاهری مترجم بزرگی است، زبان فارسی را به خوبی می شناسد. طاهری به واسطه زندگی با گلشیری و حضور در محافل ادبی و کارگاه های داستان نویسی اش، ادبیات کهن فارسی را خیلی خوب شناخته است. می دانیم که اغلب مترجم ها زبان مقصد را به خوبی نمی شناسند، فارسی خوبی ندارند و در نوشتن و برگرداندن جملات با مشکل روبرو می شوند اما فرزانه طاهری فارسی بی نظیری دارد و همین امر باعث شده ترجمه هایش به روح اثر نزدیک تر باشند. سبک و زبان طاهری در تمام ترجمه هایش به روح اثر نزدیک بوده است. وقتی از کارور ترجمه می کند روح اثر اصلی را در آن می بیند و وقتی اثری مثل «پطرزبورگ» را ترجمه می کند، انگار که با آن زندگی کرده است. ناباکف رمان «پطرزبورگ» را در کنار سه اثر «مسخ» فرانتس کافکا، «اولیس» جیمز جویس و بخشی از «در جست وجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست از شاهکارهای منثور قرن بیستم می دانست و فرزانه طاهری از دو جهت می تواند در مورد رمان «پطرزبورگ» صاحب نظر باشد؛ اول اینکه به واسطه ترجمه هایش از درس گفتارهای ادبی ناباکف، با فضای داستانی ادبیات روسیه آشنایی دارد و دوم اینکه از میان آثاری که ناباکف به عنوان شاهکار معرفی کرده است، طاهری «مسخ» کافکا را همراه با رساله ای از ناباکف درباره این اثر ترجمه کرده است. گذشته از ترجمه هایش، او داستان شناس خبره ای است. بسیاری از نویسندگان برای تایید داستان های شان به او مراجعه می کنند و از نظراتش بهره مند می شوند. او در نقش ویراستار هم شخصیت ویژه و برجسته ای دارد. در کارنامه حرفه ای اش ویراستاری «هزار و یک شب» را می بینیم که در این کتاب اشراف طاهری بر ادبیات کهن برای خواننده روشن می شود. ترجمه های دقیق و زیبایش به فارسی برای همین آشنایی اش با ادبیات کهن فارسی است.