آرشیو پنج‌شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۸، شماره ۴۷۵۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

یادگیری به جای فداکاری

نیما نامداری

 سخنگوی محترم دولت و برخی مقامات اجرایی از تصمیم اخیر دولت در افزایش قیمت بنزین به عنوان فداکاری رئیس محترم جمهور یاد کرده اند. به گفته آنان آقای روحانی پذیرفته محبوبیت خود را قربانی مصالح اقتصادی کند. فارغ از اینکه چقدر این تصمیم ناشی از یک انتخاب یا از سر ناچاری بوده، اما ای کاش این فداکاری در دورانی انجام می شد که اولا محبوبیت دولت به مراتب بیشتر از این روزها بود.

اتفاقا همان محبوبیت می توانست سرمایه سیاسی و اجتماعی دولت برای کنترل اعتراضات باشد و ثانیا شرایط سیاسی و اقتصادی هم مساعد چنین جراحی های دردناکی بود. قطعا واقعی کردن قیمت بنزین (و همین طور دیگر حامل های انرژی) تصمیمی صحیح است که باید زودتر از اینها انجام می شد. اما اغلب کارشناسان اقتصادی معتقدند دولت باید از سال 94 اصلاح تدریجی قیمت انرژی را آغاز می کرد یعنی زمانی که نرخ تورم یک رقمی بود، رشد اقتصادی بالای 4 درصد بود، اتفاقات سیاسی و به خصوص برجام باعث ایجاد امیدواری در جامعه شده و در مجموع فضای عمومی جامعه آماده اصلاحات اقتصادی بود. اگر دولت در همان زمان روند افزایش قیمت حامل های انرژی را سالانه به قدر تورم (یعنی مثلا 10 درصد) آغاز کرده بود، اکنون حتی بدون نیاز به سهمیه بندی، قیمت بنزین رشد 80 درصدی داشت بدون آنکه اعتراضی ایجاد شود و نیازی به تلاطمات سیاسی و اقتصادی باشد.

اما دولت در آن زمان این کار را نکرد و به رغم اصرار برخی مشاوران و مدیران اقتصادی دولت قبل حتی حاضر نشد به میزان افزایش یارانه نقدی، قیمت بنزین را افزایش دهد. البته طبیعی بود که واقعیات اقتصادی را نمی توان نادیده گرفت و دولت به هر حال زمانی ناچار به واقعی کردن قیمت بنزین می شد. در گذشته همین داستان در کنترل دستوری قیمت ارز رخ داد و دریغا که به زودی داستان مشابهی در صندوق های بازنشستگی و حوزه سلامت رخ خواهد داد. با این وصف دولت حکایت کسی را پیدا کرده که هم چوب را می خورد هم پیاز را، یعنی هم هزینه سیاسی و اجتماعی می دهد و هم از منافع اصلاحات اقتصادی رخ داده بهره مند نمی شود.

 اصلاحات اقتصادی اگر در زمان مناسب خود انجام شوند هم هزینه اجرایی کمتری دارند هم حمایت سیاسی و اجتماعی بیشتری خواهند داشت و هم تلاطم کمتری در فضای کسب وکار خواهند داشت. در اثر آشوب های اخیر نه تنها امنیت روانی و اجتماعی مردم مخدوش شده، بلکه ثبات و امنیت اقتصادی هم به خطر افتاده است. تاثیر این نوع رفتارها و محدودیت های ناشی از شرایط خاص این روزها را به این زودی ها نمی شود از فضای اقتصادی زدود. صاحبان کسب وکار و فعالان اقتصادی وقتی می بینند دولت چنین غافلگیرانه عمل می کند، وقتی می بینند زیرساخت های اقتصادی کشور نظیر اینترنت و شبکه حمل و نقل به این سادگی دچار اختلال می‎شوند، وقتی می بینند فضای روانی نیروی کار چنین ساده ملتهب می شود، طبیعی است که دست و دل شان برای رشد و سرمایه گذاری بلرزد. آیا کسی در دولت به این هزینه ها توجه دارد؟

البته باید از این تصمیم دولت چون منطبق بر مصالح اقتصادی کشور است، دفاع کرد؛ اما ای کاش رئیس محترم دولت و مشاوران و معتمدان ایشان از این تجربه درس بگیرند و تصمیمات دردناک را آن زمانی می گرفتند که پشتوانه سیاسی و اجتماعی بهتری داشتند و اوضاع اقتصادی هم مساعدتر بود. پیش بینی واکنش شدید جامعه به افزایش قیمت بنزین کار دشواری نبود. با نرخ تورم حدود 30 درصد، رشد اقتصادی منفی، نرخ بیکاری بالا و از همه مهم تر چشم انداز اقتصادی نه چندان روشن، واضح بود که افزایش قیمت بنزین آن هم با این آهنگ شدید با واکنش تند جامعه روبه رو خواهد شد. اما می شود فهمید که دولت چاره ای جز این تصمیم نداشت و در این انتخاب ناگزیر، تنها چیزی که نیست «فداکاری» است ، ای کاش دست کم «یادگیری» در آن باشد.