آرشیو پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹، شماره ۳۶۹۶
اقتصاد
۵
یادداشت

مدیریت تجارب اجتماع محور در حوزه کنترل بیماری کرونا

دکتر عادل سلیمانی (دکترای جغرافیا و برنامه ریزی روستایی)

اهتمام و تلاش های ارزشمند و متعددی در راستای کنترل بیماری پاندمیک کرونا از سوی جوامع محلی، NGOها، خیریه ها و گروه های مختلف، برای بهبود سازگاری معیشتی و پیشگیری از شیوع بیماری با تهیه و توزیع اقلام غذایی و بهداشتی، گندزدایی محلات، برنامه های حساس سازی و اطلاع رسانی در جریان است. مفهوم مکمل برای انطباق فعالانه یا خودبه خودی، سازگاری پیش بینی کننده یا برنامه ریزی شده است. چنین سازگاری هایی بر مبنای توانایی های اشخاص برای درک آنچه ممکن است در آینده  مشابه روی دهد، استوار است، اما این سازگارها تحت تاثیر توانایی های افراد برای یادگیری از تجربیات گذشته، به ویژه آنچه در شرایط مشابه انجام شده یا نشده نیز قرار می گیرند. با شیوع بیماری کرونا، تجارب گذشته الزاما دوباره تکرار و آغاز نمی شود، بلکه در آن سرمشق هایی مهم وجود دارد که می توان از تجربیات گذشته در بررسی سازگارهای مورد انتظار به ویژه در شناسایی مکانیسم اجتماعی که ممکن است تسهیل کننده و نه بازدارنده امر سازگاری فعالانه یا منفعلانه باشد، به کار گرفته شود. در این راستا، تمرکززدایی اقدامات اجتماع محور و مردمی در کنترل شیوع بیماری کرونا، اثربخشی خاص خود را داراست اما برای جلوگیری از هم پوشانی و دوباره کاری های جزیره ای، می طلبد سامانه ای جامع و تمرکزگرا این اقدامات را به شیوه ای مبتنی بر مکان و زمان محور ثبت و در اختیار کنشگران اجتماع محور قرار دهد تا مدیریت اثربخش منابع و کنترل بیماری کرونا، بهینه تر شود و این کنشگری ها به صورت هم افزا، اثرات سازنده تری را به ارمغان آورد. در عین حال، ضرورت وجود چنین سامانه ای زمانی مضاعف می شود که تجارب زیسته و اقدامات بومی موفق و اجتماع محور برتر به عنوان مدل و الگویی کارآمد در اختیار سایر کنشگران علاقه مند قرار گیرد تا با تکثیر یا درس اندوزی، چراغ راهی برای تحقق اهداف سلامت پایدار جوامع محلی به شمار آید. بدون شک در این راستا هم گرایی و سامان بخشی مطالعات و پژوهش های متعدد و متنوع حوزه های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی مرتبط با بیماری کرونا در سطح ملی نیز می تواند پشتوانه ای ارزشمند برای بررسی مدیریت کنترل و شیوع این بیماری در سطح تئوریک و نظری قلمداد شود و پژوهشگران را از دوباره نویسی غیرساختاریافته به سارختارمندی سیستمیک مبتنی بر یافته ها سوق دهد.