آرشیو شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹، شماره ۷۳۳۰
صفحه آخر
۱۶
زمزمه ها

تشنه باران مهر توام

شاعر: سید حبیب حبیب پور

روزه دارم؛ روزه داری که لب از آب و طعام گرفته است اما آیا این کافی است که مرا به تو برساند؟

دوست دارم قلبم با تو باشد. وجودم سرشار از شوق رسیدن است و جانم شعله ور از عشقی است که بی قراران دارند.

 اگر روزه داری اینگونه است که من هستم پس چرا احساس جدایی از تو دارم؟

ای شکوه نیایش روزه داران!

 خوشا به حال آنان که قلب هایشان، آشیانه شوق است و وجودشان روشن از چراغ رضایت تو.

 خوشا به حال روزه داران حقیقی که به امید جرعه ای از جام خوشنودی، از هر آنچه قلب هایشان از تو دور می کند، دوری می کنند.

خوشا به حال شوریدگانی که قیامشان در نیمه شب، ماه را به حیرت می کشاند و نجواهای سحرگاهشان، ستاره ها را به تعظیم وامی دارد.

 خوشا به حال عاشقانی که برخاستن شان، آغاز رویش است و زمزمه های العفوشان، سرود دلنشین جوشش.

خوشا به حال سحرخیزانی که از خواب غفلت برمی خیزند و بر سجاده ای از خواستن می نشینند و به امید آمرزش، دست به سوی آسمان بالا می برند.

 در نخستین روزهای این میهمانی شکوهمند، مرا معرفتی عنایت فرما که روزه ام همانند روزه داران حقیقی و راز و نیازهایم همچون اهالی راستین نجوا باشد.

یک عمر در خواب نسیان و غفلت بودم پس اینک به حرمت لحظه های مقدس این ضیافت، مرا به نوازش مهر خویش، بیدار ساز.

 ای میزبان مهربان! تشنه باران آمرزش توام.

 ممنون که به خانه ات پناهم دادی

بر سفره مهر خویش، راهم دادی

لطفی کردی به من که بعد از یک عمر

توفیق به توبه از گناهم دادی