آرشیو پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، شماره ۴۶۳۵
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

یادم می ماند؟

سروش صحت

سوار تاکسی که شدم راننده کمی نگاهم کرد و گفت: «می بینم که دوباره سوار تاکسی شدی، ترس ات ریخته؟ گفتم: «نه والا» راننده گفت: «پس چرا سوار شدی؟» گفتم: «بالاخره چاره نیست، وقتی همه جا باز شده، باید مثل بقیه زندگی کنیم» راننده گفت: «یعنی همه چی مثل قبل شده؟» گفتم: «نه، بیشتر از قبل احتیاط می کنیم.» راننده گفت: «از این دوره چی یاد گرفتی؟» گفتم: «فهمیدم خیلی از کارهایی که فکر می کنم خیلی مهمه، اصلا مهم نیست، ولی خیلی از کارهایی که فکر می کردم اصلا مهم نیستند، خیلی مهم اند.» راننده گفت: «همین را فهمیدی؟» گفتم: «بله» گفت: «کاش فهمیده باشی» به راننده گفتم: «عین این حرف ها را یه بار دیگه به هم نگفته بودیم؟» راننده گفت: «تو چی فکر می کنی؟» گفتم: «درست یادم نیست» راننده نگاهم کرد و خندید. واقعا درست یادم نبود. آیا عین این حرف ها را قبلا هم زده بودیم؟