آرشیو پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، شماره ۷۳۴۱
صفحه آخر
۱۶
زمزمه ها

با امید به سویت آمده ام

شاعر: سید حبیب حبیب پور

ای معنی کامل امید!

ای نهایت خوبی!

باران مهربانی توست که کویر ناامیدی ام را سرسبز می کند و نسیم محبت توست که طراوت را به باغ خزان زده ام می بخشد. اگر طمعم به نگاه کریمانه ات نباشد که «نیست» می شوم و بی پرتو لطف تو که گریزگاهی ندارم. غنچه آرزوهایم به لبخند تو شکوفا می شود و درخت آرزوهایم به نگاه تو به بار می نشیند.

ای بهترین دوست!

هرچه خوبی است از عنایت تو و هرچه شادی از سرچشمه لطف تو جاری است.

 اینک به سویت آمدم. با چشمی که به اشک نشسته و جانی که شعله ور شرمساری است.

در این شب های زیبای رحمت، از تو چه کم خواهد شد اگر مرا هم به پناهگاه مهر خویش جای دهی؟

در این ساعت های سرشار از آمرزش چه می شود که مانند همیشه بی خردی هایم را ببخشی و بدی هایم را نادیده بگیری؟

 ای دوست صمیمی ام! محبوب من!

از هرچه زشتی و بدی به تو پناه آورده ام و کدام زشتی ای بالاتر از گناه که دارد تمام وجودم را تسخیر می کند؟

از هر منکر و زشتی گریخته ام و کدام منکر و زشتی زشت تر از آنکه از تو دور افتاده باشم؟

اگر نگاهم کنی از تو چیزی کاسته نمی شود و اگر عفوم نمایی از بزرگی ات ذره ای کم نمی گردد.

من با امیدواری به سویت آمده ام. پس امیدم را ناامید مکن.

ای کاش گره ز کار ما باز کنی / ما را به نگاه خود سرافراز کنی

غافل شدم از یاد تو اما ای کاش / ما را تو به یاد خویش، دمساز کنی