آرشیو یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، شماره ۴۶۴۹
هنر و ادبیات
۱۵
کتاب

نگاهی به «اینجا نیروی جاذبه کمتر است»

سفری کیهانی در بیانی چند صدایی

اسماعیل مسیح گل

کتاب «اینجا نیروی جاذبه کمتر است» گزیده ای از اشعار رزا جمالی در 67 صفحه که به تازگی توسط نشر مهر و دل منتشر شده است. این کتاب شامل 13 شعر است: آخربازی، اتاق تاریک، شطرنجی یک شهر، دودگیرها، زندگی گیاهی ام، که آفتاب در کیفم بود، طبیعت بی جان، دکمه، سرگیجه، تک سلولی ساعت، فانوس دریایی، اینجا نیروی جاذبه کمتر است و شعر بلند «برای ادامه این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام...».

شعرهای این مجموعه همه خصیصه های سبک شعری جمالی را به شکل پررنگی در خود دارند: بازی های زبانی، تصویرسازی خلاق، خلق استعارات نو، آشنایی زدایی از زبان متداول، دوری از کلیشه های بیانی، به وجود آوردن نشانه شناسی تازه ای از کلمات، چندصدایی، چندزبانی، استفاده از لحن و زبان محاوره، بی واسطه نویسی، عرفان اشیاء، بازآفرینی مضامین شعر کلاسیک فارسی و...  .

شعر بلند «برای ادامه این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام» شعری است که در این سه دهه بسیار خوانده است. شعری است که بهره لازم را از منظومه نویسی های دهه 40 برده است و به نمایشنامه های یونان باستان تنه می زند. این شعر بلند گفت وگوهای بینامتنی بسیاری با راوی داستان «بوف کور» صادق هدایت برقرار می کند و «زن کشی» را از زبان راوی زن نقل می کند. این شعر یکی از نمونه های مهم چند صدایی در شعر معاصر است: 

آه، دم و بازدم شما/ ترک هایی که زیر خاک رگ کرده است/ عین بشقاب چینی شکسته است/ آه، دم و بازدم من/ خطی ست مستقیم/ خطی که سر یا ته اش معلوم نیست/ ساتوری از شیارهای هوا که حبس اش کرده بودم/ رگی برآمده از دهلیز راست من/ آخرین برگ را هم بازی کرده ام!(صفحه 48) 

فضاسازی های دیگر کتاب لحظه هایی شهودی و حسی را دربر می گیرد که شاعر به لحظاتی از روزمره خود می نگرد و فراسوی آن را بازسازی می کند. این فراسو تجربه ای عرفانی است. عرفانی مدرن، شناخت شناسانه و هستی شناسانه که ما را به متون شناخت شناسانه شیخ اشراق سهروردی می برد. دنیایی از نور و ثنویت اشیا. شاعر می خواهد که به این عالم مجازی بپیوندد.

عالم خیال. عالم مثل. آن غار افلاطونی را در دنیایی نوافلاطونی تجربه کند. از موجودات و جانوران بسیار اسم می برد و خود را در همه چیز تجزیه می کند و تحلیل می رود در زمین و زمان. اما راوی شعرهای او همیشه یک زن است گاه مادر زمین است و گاه معشوقه دریاها... فانوس دریایی

 به پهلو خوابیده بودم/ داشتم با پاهام اقیانوس ها را یکی در میان جابه جا می کردم/ همان گرمسیر مدامی ست که هر چند لحظه یک بار از کمرم می گذرد/ همان که تمام قبایل وحشی را و سواحل قناری را و نواحی استوایی را/ با حفظ نام بر تنم نقاشی کرده است...!/ اقیانوس منجمد شمالی را کجا کشانده ای؟/ یک دسته از موهام نخل های تاریک اند/ ابروهام مسیر باد شمال/ دست هام بادبان های اطلس اند/ چشم هام فانوس دریایی/ لب هام حفره های ته دریا... (صفحه 28) 

در شعر فانوس دریایی گویا عالم صغیر و کبیر در هم آمیخته می شود و شاعر معشوقه دریاها و بادها می گردد. یک راوی زن این شعر را روایت کرده و درهم تنیدن اجزا و هویت این زن در هستی نقشی مرکزی دارد.

انگار که شاعر در این لحظه که لحظه بی زمان و مکان شهود است در همه جا حاضر است یا در هیچ جا حاضر نیست و ناکجا آبادی را برای خود خلق کرده است . در این شعر شاعر به سیر آفاق و انفس می پردازد و به سفری درونی گرد جهان رسیده است.

عناصر چهارگانه نظیر باد و آب و خاک و آتش درهم می آمیزند و شاعر سفری کیهانی را آغاز می کند تا به کنه هستی برسد و چیزها را کشف کند.

رزا جمالی متولد دانش آموخته کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است که فعالیت ادبی خود را از اوایل دهه70 آغاز کرد.

در کتاب «کارنمای زنان کارای ایران» اثر پوران فرخ زاد که نشر قطره منتشر کرد، او شاعری متفاوت خوانده شده است که زبان و فضاهای جدیدی را ارایه می دهد.

از جمالی به عنوان شاعری پسامدرن نام برده می‎شود. او در دهه 70 عضو کارگاه شعر و قصه رضا براهنی بود و در سال 77 کتاب اولش را با عنوان این مرده سیب نیست یا خیار است یا گلابی منتشر کرد که بازتاب های زیادی در مطبوعات آن سال‎ها داشت. 

جمالی علاوه بر 5 تالیفش، ترجمه هایی هم چه انگلیسی به فارسی و چه فارسی به انگلیسی در کارنامه دارد که از آن میان می توان به ترجمه رمان «خانه ادریسی ها» از فارسی به انگلیسی اشاره کرد.