آرشیو شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹، شماره ۴۶۶۱
صفحه اول
۱
سرمقاله

حریمی که شکسته شد

داریوش خانلری

چرا جنگل های زاگرس به چنین وضعیتی افتاده است؟ دانستن واقعیت هر اتفاقی از راه تاریخ آن منابع شدنی است. سه عامل موجب تخریب و بروز چنین وضعیت اسفناکی در جنگل های زاگرسی بی دفاع و شدت یافتن حریق درختان و گیاهان علفی و از بین رفتن حیات وحش این منطقه منحصر به فرد در جهان شده است! اول: وجود کوه دنا با سلسله جبال و قله های بلند، حوزه های آبخیر عمیقش با دیواره های سنگی و همچنین پوشش گیاهی (درختی و علفی) انحصاری در جهان که پایگاه مبارزین تاریخ ساز منطقه بود. کوه دنا با ارتفاع 4هزار و 400 متری از سطح دریا و با قله ها، بلندی ها و دره های ویژه با غارهای عظیم و   یخچال های گسترده تامین کننده نزدیک به نیمی از آب کشور با هفت رودخانه بزرگ است. این منطقه با جنگل های انبوهش در طول تاریخ همواره محل مبارزان ایرانی ضد استعمار غرب بود و به گواه تاریخ این مکان طی مبارزات طولانی، ضربات سختی به استعمار غرب زده است. با چنین پیشینه ای طبیعی بود این مکان از درختان و پوشش انبوه خارج می شد تا دسترسی به مبارزان آسان شود و چنین شد. با ایجاد تنگنای اقتصادی و ترفند آزادی عمل حساب شده به بومیان منطقه؛ موجب تقسیمات عرفی جنگل ها و گسترش دامداری و کشاورزی آن هم در عرصه جنگل شدند که پیامدش حذف پوشش درختی به ویژه پوشش علفی اتصال دهنده ذرات بسیار ریز مواد معدنی خاک بود. متعاقب آن ایجاد فضای باز و شدت گرمایش موجب آزادسازی ریزگردها شد و از سوی دیگر با بارش تند شاهد بروز سیل و حمل خاک عرصه جنگل به پایین دست و مناطق مسکونی و خسارات جانی و مالی بودیم. 

دوم: رها شدن جنگل های وسیع زاگرس از پیرانشهر متصل به حوضه آبخیز کردستان تا فیروزآباد شیراز و نبود بیش از یک قرن حفاظت فیزیکی و نیز نبود حمایت علمی از جنگل های زاگرس. با رها شدن جنگل های زاگرسی از جانب متولیان جنگل های وقت کشور از زمان شکل گیری جنگلبانی در ایران یعنی دهه 30 شمسی تاکنون، شاهد بی توجهی به ضرورت آمایش سرزمین و طراحی جامع حفاظت (با معیار فیزیکی) و حمایت از درختان (با معیار علمی) برای هریک از حوزه های آبخیز هستیم. پیامد این امر سبب شده در جنگل های زاگرسی فاقد زمان بندی اجرایی و بیلان مالی طرح مدون با چارچوب تخصصی باشیم. علاوه برآن تعهد تامین مالی و پرسنل مورد نیاز بر حسب شدت بحران منطقه و نیازهای ساکنان بومی در جنگل از جمله: ایجاد اشتغال و نیاز مکان تحصیل و نیروی آموزشی، مکان بهداشتی و رفاهی و نیروی پزشک و ماما و... وجود ندارد و همچنین شاهد طرح مدونی برای ممانعت از دستبرد به جنگل ها جهت ارتزاق بومیان منطقه نیستیم. سوم: نبود جنگل شناسی بومی جنگل های زاگرسی و طراحی جامع جنگلداری به تفکیک هر یک از حوضه های آبخیز. به این موضوع واقف و آگاهیم که تفاوت در نوع اقلیم ها و عوارض فیزیوگرافی (دامنه های شیب، جهت، ارتفاع از سطح دریا) و تمایز در عرض جغرافیایی و نیز تفاوت در نوع گونه های درختی، علفی، حیات وحش و... باعث می شود هیچ جنگلی مشابه دیگری نباشد. بنابراین جنگلداری و جنگل شناسی بومی جنگل های زاگرس در الزام بوده و هست تا از این طریق بتوانیم عوامل زایش و رویش پوشش گیاهی و حیات وحش یعنی اقلیم های ثابت و گذرا و نقش هر یک در ایجاد و تحویل رویشگاه های جنگلی، سنگ های مادری متنوع و نیز نقش کانی های متفاوت در بروز پدیده های رویشی متنوع، همچنین خاک های متنوع و نقش عمق و بافت و ساختمان خاک در پایداری درختان و معرف های علفی را مورد کنکاش و پژوهش قرار دهیم.  تمامی این موارد بسیار مهم در طرح های جنگلداری بومی و جامع متناسب هر یک از حوضه آبخیز در الزام بوده و هست. این اتفاق مهم طی دهه های اخیر به هیچ وجه در آموزه های مراجع دانشگاهی و تحقیقاتی و اجرایی سازمان جنگل ها و مراتع کشور درباره جنگل های زاگرسی دیده نشده است. حاصل این بی توجهی این می شود که جنگل های زاگرس از سه جهت مورد هجوم و بی توجهی قرار گرفته و تنها کاری که در مواجهه با آن کرده ایم درخت شناسی آنهم شناخت نام فارسی و علمی درخت بوده و لاغیر. حال آنکه تشخیص نیاز و پیام درخت، همچنین نیاز و پیام گیاهان علفی در تکلیف جنگل شناس بود.  در نبود جنگلداری، جنگل شناسی و اکولوژی بومی جنگل های زاگرسی به ویژه نبود طرح مدون حفاظت و حمایت از جنگل های زاگرسی که از راه طراحی جامع حفاظت و حمایت منابع طبیعی (جنگل ها، مراتع، حیات وحش) به دست می آید شاهد وضعیت کنونی جنگل ها هستیم. این نکات کارشناسی که کلیاتی درباره لزوم دانش بومی برای مدیریت جنگل های زاگرس است به دولتمردان و متولیان حاضر جنگل های کشور یادآور می شود تا از وضعیت بسیار بد جنگل های زاگرس مطلع شوند و بدانند خط قرمز جنگل های زاگرسی سال هاست شکسته شده است و نفس آخر این منابع عظیم شنیده می شود.