بچه ها مثل افتادن برگ پاییزی، جلوی چشم پدرها و مادرها پرپر می زدند
داستانک هایی از روزگار رفته
منزل آقا رضا غلغله جمعیت بود. صد تا مشت کنجد می ریختی تو هوا، یک دانه اش به زمین نمی رسید. آقا رضا استخدام بهداری بود. کارمند دون پایه بود. بهش آقا رضا دکتر هم می گفتیم. خانه اش همیشه خدا شلوغ بود. یک دسته می آمدند، یک دسته می رفتند. خانه اش شده بود شفاخانه مردم شهر. در خانه اش بیست و چهار ساعت به روی همه باز بود. خداییش نه آقا رضا نه اهل و عیالش از آن همه رفت و آمد خم به ابرو نمی آوردند... حیف که از دست آقا رضا کاری برنمی آمد و شرمنده مردم می شد. سال های شلتاق تراخم و آبله و سرخک بود. درمان های محلی راه به جایی نمی برد.
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.