شخصی به دفتر انجمن حمایت از حیوانات مراجعه کرد و از مسوول انجمن درخواست کرد ترتیبی دهد تا وی را به عضویت انجمن بپذیرند. مسوول انجمن ضمن خیرمقدم به شخص مراجعه کننده، اهداف و آرمان های انجمن را برای او برشمرد و گفت در این انجمن ضمن تلاش برای ممانعت از جور و ستم به حیوانات و جلب توجه عامه نسبت به حقوق حیوانات و توسعه معلومات و تشویق افراد به کمک تعلیمات انسانی و شرافتمندانه درباره حقوق حیوانات و در سطح دو عضویت نیز ضمن ترویج گیاهخواری با ارائه رژیم های غذایی بدون گوشت، از گیاهخواران جدید تقدیر و تشکر به عمل می آید. مسوول انجمن سپس از شخص مراجعه کننده پرسید: انگیزه شما برای عضویت در انجمن چیست؟ شخص مراجعه کننده گفت: من برای تقدیر و حق شناسی از یک کبوتر تصمیم به عضویت در انجمن گرفته ام. مسوول پرسید: این کبوتر چه کمکی به شما کرده؟ شخص گفت: وی جان مرا نجات داد. مسوول پرسید: چطوری؟ شخص گفت: چندی پیش که فقیر و تنها و بدهکار بودم و در خانه هیچ چیز برای خوردن نداشتم و سه روز بود چیزی نخورده بودم و از گرسنگی در حال مرگ بودم، این کبوتر از راه پنجره وارد خانه شد و من با آخرین انرژی خود او را گرفتم و سر بریدم و خوردم. در این لحظه مسوول انجمن از جای خود برخاست و با عصبانیت گفت: کبوتر بدبخت را خورده ای و حالا آمده ای در انجمن حمایت از حیوانات عضو شوی؟ شخص مراجعه کننده گفت: بلی و اکنون سهامم در بورس سود کرده است و پولدار شده ام و حق عضویت بالایی خواهم پرداخت. مسوول انجمن با شنیدن این حرف بار دیگر روی صندلی خود نشست و فرم های عضویت انجمن را به شخص مراجعه کننده داد و ضمن خیرمقدم به او، پس از دریافت حق عضویت، بار دیگر اهداف و آرمان های انجمن را برشمرد.