آرشیو شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹، شماره ۳۷۶۳
اندیشه
۶

شناخت مختصر دریدا

ژاک دریدا هدف اصلی خود را در فلسفه خنثی کردن عقل مداری یا کلام محوری می خواند. او این باور ساختارگرایان را که معنا در ذات متن است، رد می کند و نمی پذیرد که واژگان حامل معنای هستند بلکه معتقد است واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند. دریدا که از عرصه پدیدارشناسی به پساساختارگرایی و واسازی نزدیک شد با دیدگاه هایش درباره زبان، دانش و معنا و به ویژه ماهیت متن مورد توجه قرار گرفت. او با نوشته هایش در باب پدیدارشناسی و زبان شناسی و بعدتر تاملاتش درباره جنگ، تروریسم و عدالت جایگاهی ویژه در مقیاس جهانی یافت. هنگامی که در اکتبر 2004 در پاریس چشم از جهان فروبست آثارش به 40 زبان ترجمه شده بود و بیشتر دانشگاه‎های معتبر جهان او را به عنوان استاد میهمان دعوت می‎کردند و از 125 دانشگاه دکترای افتخاری دریافت کرده بود. او فیلسوفی شناخته شده بود؛ چون در مصاحبه های زیادی در باب مسائل فلسفی و ارتباط آن با رخدادهای مطرح روز اظهار نظر کرده بود. بااین حال چنین استقبالی از یک فیلسوف حتی در کشوری مانند فرانسه هم کمی عجیب می نمود. سوزانه لوده من، نویسنده و استاد دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ، در کتابی با عنوان «درآمدی بر آثار ژاک دریدا» که اخیرا در قالب مجموعه اندیشه و اندیشه ورزان انتشارات علمی و فرهنگی به فارسی ترجمه شده، استقبال فراوان از دریدا را آن هم در زمان حیاتش به دو دلیل عجیب می داند. نخست اینکه دوره ای که فلسفه در ذهن مردم نقشی راهبردی ایفا می کرد، سپری شده و مردم پاسخ پرسش های تازه شان را بیشتر در علوم اعصاب و بیولوژی می جویند و مسئله عجیب دیگر، دشواری متونی است که دریدا نوشته است؛ زیرا «محبوبیت دریدا با دشواری متون او نسبتی معکوس دارد». نویسنده در این اثر با بیانی واضح و شفاف، خوانشی دقیق از متون این فیلسوف فرانسوی را با تاملاتی نظام مند در باب اندیشه او در هم می آمیزد و بر آن است تا رد تفکر خود فیلسوف را از میان انبوه مباحثات و تفسیرهای موافق و مخالف او پی گیرد و چکیده آن را در اختیار مخاطب قرار دهد. نویسنده در مقدمه عنوان می‎کند که اثری با این حجم قرار نیست به همه آثار دریدا بپردازد؛ چون آثار متعددی از این فیلسوف منتشر شده و اثری که شرح و تفسیر باشد، هر قدر سرشار از معرفت و شناخت و پرمحتوا، نمی تواند جایگزین خواندن متن اصلی شود. این استاد ادبیات تطبیقی معتقد است این پیش درآمد قرار است راه درک آثار دریدا را برای خواننده هموار کند به این نحو که تمام مسیرهایی را که مولف این کتاب در طول سال ها برای درک بهتر این متون طی کرده، برای خواننده ترسیم کند.

درآمدی بر آثار ژاک دریدا در چهار مدخل به بررسی آرا و اندیشه های دریدا پرداخته است. نویسنده در نخستین مدخل با عنوان «نسل ها، تبارشناسی ها، ترجمه ها و زمینه ها» به مسائلی مانند تاثیر و تاثر اندیشه‎ها، ساختارشکنی تاریخ هستی شناسی، دازاین به منزله امر میانی، مرکزیت زدایی از فاعل شناسا (سوژه) و نقد ارزش اخلاقی (فروید، نیچه) و در نهایت، بحران زبان، چرخش زبان شناسی و ساختارگرایی (سوسور) می‎پردازد. این بخش از آن جهت حائز اهمیت است که دریدا خود اغلب تاکید می کرده ما وارث سنت فلسفی و سیاسی ای هستیم که مسئولیتش را بر عهده گرفتیم اما نمی توان این میراث را به سادگی تبیین کرد؛ چون میراثی است ناهمگن، دارای تضاد و ناهماهنگ. در مدخل دوم با عنوان متافیزیک حضور و ساختارشکنی کلمه محور، مسائلی مانند آوا و نوشتار (گراماتولوژی)، روند خوانش: معکوس‎سازی و تغییر مفاهیم، برخی از پیامدها (استعاره و مفهوم، ادبیات و فلسفه) و تمنای حضور و زنجیره مکمل ها (سوسور) بررسی می شود. مدخل سوم با عنوان آنچه غیرقابل ساختارشکنی است -وجود دارد (آیا وجود دارد؟) به مسئله زور-حق- عدالت و نیز بشارت پیشکش و پیشکش بشارت می پردازد. زمان امر سیاسی، ماورای برادری (سیاست های دوستی) و سرانجام مصونیت خودبه خود و «کورا»ی آنچه دموکراتیک است، سه بخش تشکیل دهنده مدخل چهارم یعنی ساختارشکنی و دموکراسی است. نویسنده در بخشی از مقدمه با بیان اینکه چگونه «با دریدا، خواندن فی نفسه به عملی فلسفی تبدیل شده است»، می نویسد: آثار دریدا نظامی منطقی از نظریاتی نیست که تغییر را از نقطه A به B بازسازی کند بلکه بیشتر شبکه هایی باز است از ارجاعات، بافتی از نشانه ها، فضایی نوشتاری و فضایی از افکار و اندیشه ها که خوانش ها در آنجا انباشته شده اند، انگیزه هایی برای پاسخ دادن به یکدیگر، نقاطی که تفاسیر در آنجا تلاقی می کنند، جهت شان را تغییر می دهند و دوباره از هم مجزا می شوند. این فضای نوشتاری به اندیشه ورزی از جهات خاصی همان فضای سنتی است که دریدا خود را وارث آن می داند و معرف آن بود (ص 13).