آرشیو یکشنبه ۱۹ امرداد ۱۳۹۹، شماره ۲۲۵۳۳
معارف
۷
حکایت اهل راز

اثرات مداومت بر زیارت عاشورا

منبع: مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی،بعد از زیارت عاشورا و دعای آن

حاج محمد علی یزدی، مرد فاضل و صالحی که دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شب ها در مقبره خارج شهر که جماعتی از مومنان در آن دفن شده بودند به سر می برد، او را همسایه ای بود که در کودکی با هم بزرگ شده و نزد معلم درس می خواندند تا آنکه بزرگ شد و شغل عشاری (مالیات بگیری) را پیش گرفت. وقتی از دنیا رفت در همان مقبره، نزدیک محلی که آن مرد صالح به سر می برد دفن کردند. هنوز از مرگ آن مرد ظالم، یک ماهی نگذشته بود که (حاج محمد علی) او را به خواب دید که در هیئت نیکویی است. به نزد او رفت و گفت: من از اول تا آخر کار و ظاهر و باطن تو را می دانم. از جمله کسانی نبودی که احتمال نیکی درباره تو رود، شغل تو شغلی بود که غیر از عذاب چیز دیگر در بر نداشت. با کدام عمل به این مقام رسیدی؟! در جواب گفت: همین طور است که گفتی، وقتی من از دنیا رفتم و مرا دفن کردند. در شدت عذاب بودم تا دیروز که عذاب را موقتا از من برداشتند. علت را از او پرسیدم. گفت: دیروز، زن استاداشرف حداد(آهنگر) فوت شد، او را در این مکان دفن کردند. (اشاره کرد به موضعی که قریب صد زرع از او دور بود) در شب وفات او حضرت امام حسین (ع)سه مرتبه به زیارتش آمد. در مرتبه سوم امر فرمود: عذاب را از مقبره بردارند. از آن وقت حال ما خوب شد و عذاب را از ما برداشتند و در ناز و نعمت قرار گرفتیم. (حاج محمد علی) می گوید: متحیرانه از خواب بیدار شدم در حالی که استاداشرف حداد را نمی شناختم و محله او را نمی دانستم. رفتم در بازار آهنگران و جست وجو کردم تا او را پیدا کردم. از او پرسیدم: همسر تو مرده است؟ گفت: آری، دیروز مرد و او را در فلان مکان (همان جا را که آن مرد ظالم نام برده بود) دفن کردم. گفتم: آیا او به زیارت امام حسین (ع)رفته بود؟ گفت: نه، گفتم: آیا ذکر مصیبت او می کرد؟ گفت: نه، گفتم: مجلس عزا و تعزیه داری داشت ؟ جواب داد: نه، بعد گفت: ای مرد! برای چه این قدر تحقیق می کنی و از احوال او می پرسی. خواب خود را برای او نقل کردم. گفت: بلی، زن من هر روز مشغول خواندن زیارت عاشورا بود.(حاج محمد علی) می گوید: تازه متوجه شدم که چرا امام حسین (ع)در یک شب سه مرتبه به زیارت او رفته است و در نتیجه عذاب را از اهل مقبره برداشتند.