آرشیو سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹، شماره ۵۷۶۸
صفحه آخر
۲۰
خود نویس

مارهای کوچک مغزخوار

حامد عسکری (شاعر و نویسنده)

 قیصر امین پور جایی می نویسد: اسطوره ها تاریخ هر کشوری هستند که ملت ها در خواب می بینند. همه آمال و آرزوها و بیم ها و امیدها در اسطوره خلاصه می شد که هم خیر و آسمانی بودند و هم شر و اهریمنی...

خبر کوتاه بود و ترسناک: در ایالت تگزاس آمریکا یک میکرو ارگانیسم تازه به نام امیب پیدا شده که گویا وارد بدن شده و شروع می کند به خوردن مغز طرف و ظرف یک هفته تمام... دولت و ارگان های سلامت توصیه اکید کرده اند که شهروندان آب آشامیدنی شهری ننوشند و به استخر هم نروند. تازه خبر رسیده یکی دو کودک هم به چنگ این اهریمن کوچک مغزخوار افتاده اند و متاسفانه تلف شده اند.

هالیوود کم ندارد فیلم هایی از این دست که موجودی غریب وارد کشورشان می شود و جهان را تهدید می کند. دانشمندان و کماندوها و رنجرها دست به دست هم می دهند و با تلاشی انسان دوستانه نه تنها کشور خود بلکه جهان را از شر آن آفت نجات می دهند.

یک اصلی وجود دارد که نمی دانم چقدر درست است و آن این که به هرچیزی فکر کنی سرت می آید. حالا حکایت آمریکاست. این که هالیوود مقدمه ای برای جهان ریخته و سال ها مقدمه سازی کرده که به لحظه اکنون جهان برسد و با موجوداتی از قماش آمیب مواجه کند. اما صبح که این خبر را خواندم ناخودآگاه ذهنم رفت سمت اسطوره گی این موجود کوچولو؛ موجودی که حتی به چشم هم نمی آید و از زیر میکروسکوپ ها هم ممکن است بگریزد. شما خواندید میکروارگانیسم مغز خوار و می خواندم مارهای کوچولوی ترسناکی که از دوش ضحاک زمانه امروز جدا شدند و افتادند میان آب که مایه حیات بوده و حالا شده است شوکران مرگ. حالا آن مارهای بزرگ و سهمگین روییده بر شانه ضحاک که صبح مغز دو جوان رعنا را می خوردند حالا جهش ژنتیک کرده اند. کوچک تر شده اند و از شانه خودشان را جدا کرده و به خوردن مغز کودکان مشغولند. این که جهان به کاوه ای نیاز دارد که بیاید و کاری کند کارستان هم بحثی است که دانم و دانی...